1 در هوای مجلسش چندان بگریم همچو شمع کآب چشمم نرم گرداند دل چون آهنش
1 گر گدا باشد به یاد پادشه نبود عجب این عجب بنگر که سلطان میکند یاد گدا
1 گر کشته حیات جاویدان است شکرانه بده حیات جاوید آن است
1 هر کسی را که باشدش سر کل صحبت او همه بود کل کل
1 علی الصباح به میخانه خوش روان گشتیم شراب ناب بخوردیم و مست از آن گشتیم
1 هر که سلطان خویش نشناسد عزت او تمام کی دارد
1 در فنا رفت و در بقا آسود گر چه گفتند بود هیچ نبود
1 چیزی که مراد دل بر آن است دلخواه من است و دلبر آن است
1 گر چه از چشم خلق شد پنهان آشکار است نزد درویشان
1 عقل اگر لشکری کشد بر تو قوتی کن بر او شکست آور