گر بر افروزد از شاه نعمتالله ولی مفردات 193
1. گر بر افروزد آتش دردم
عالمی سوخته شود در دم
...
1. گر بر افروزد آتش دردم
عالمی سوخته شود در دم
...
1. گر برافتد حجاب ما از ما
قطره و موج و جو بود دریا
...
1. گر بود خوبی تو از زلف و خال
حسن ما را نیست حاجت با جمال
...
1. گر بیابی از آن لبش حلوا
مشکلاتت همه شود حل وا
...
1. گر تو را عزم هست تا دربند
رو به شروان نه و میان دربند
...
1. گر تو فانی شوی ز جود وجود
آن یکی هست و بود و خواهد بود
...
1. گر جوهر جان ما بود پاک
ما را نبود ز هیچ کس باک
...
1. گر چه از چشم خلق شد پنهان
آشکار است نزد درویشان
...
1. گر زان که تو پاکی ای برادر
هرگز ننهد تو را بر آذر
...
1. گر عادت است رسم تکلف میان خلق
ما عارفیم و عادت ما ترک عادت است
...
1. گر کشته حیات جاویدان است
شکرانه بده حیات جاوید آن است
...
1. گر گدا باشد به یاد پادشه نبود عجب
این عجب بنگر که سلطان میکند یاد گدا
...