سیّد من بنده از شاه نعمتالله ولی مفردات 157
1. سیّد من بنده را تفیهم کرد
اسم اعظم او به من تعلیم کرد
1. سیّد من بنده را تفیهم کرد
اسم اعظم او به من تعلیم کرد
1. شرک را قلب کن که شکر آن است
شکر می گو که جای شکران است
1. شمامه با شمایل راز می گفت
حدیث عاشقی را باز می گفت
1. شهری که در او شحنه ستمکش باشد
بنگر که در آن شهر چه چربش باشد
1. شیر مردی باید از خود رستهای
وز دو عالم رخت خود بر بستهای
1. صوت داود است و ما خوش نغمهای داریم از آن
مرغ روح ما کند تسبیح با ما جاودان
1. صورت حق معنی هر دو جهان
آن رسول اللّه امام انس و جان
1. طریق عرف سید گفت با تو
تو دانی بعد از این والله اعلم
1. ظاهر و باطن ار کنی کامل
هر دو میراث باشدت حاصل
1. ظاهر و باطن صدف می خوان
سرّ درّ یتیم را می دان
1. ظاهرم در کوبنان و باطنم و در کوه صاف
صوفیان صاف را صد مرحبا باید زدن
1. ظل ید مطلق است این دست
خود دست که را دهد چنین دست