1 خانقاه نعمتاللّه را صفائی دیگر است خوش سر آبی و خوش بستان سرابی دیگر است
2 از سر اخلاص نان بی ریای او بخور زان که خوان نعمتاللّه را نوائی دیگر است
1 از تجلی ذوق اگر داری خوش است این چنین ذوق ار به دست آری خوش است
2 ذوق یاران از تجلّی خوش بود حال سرمستان به میخواری خوش است
1 یوسف گل پیرهن سلطان ماست این چنین خوش گلستانی آن ماست
2 لاجرم هر بلبلی کآید به باغ او همی نالد که او جانان ماست
1 با محیط عشق او دریا بر ما شبنم است چشمهٔ آبی چه باشد هفت دریا شبنم است
2 عارفی دریادلی کو دم ز دریا میزند هست دریای خوشی اما از آنجا شبنم است
1 جام و می را گرد و میگوئی رواست ور یکی خوانی بخوان کان قول ماست
2 از حباب و موج و دریا آب جو غیر آبی در نظر دیگر کجاست
1 دل تو بارگاه اللّه است خلوت خاص نعمتاللّه است
2 دل مرنجان و دل به دست آور گر دلت زین حکایت آگاه است
1 هر چیز که آن متاع دنیاست بیگانه ز ماست بشنو این راست
2 گر گندم دهر کاه گردد بر ما بجوی چو یار با ماست
1 ای آنکه جزو لایتحزی دهان تست طولی که هیچ عرض ندارد میان تست
2 کردی به نطق نقطهٔ موهوم را دو نیم پس مبطل کلام حکیمان بیان تست
1 ساقی ما به ذوق سرمست است با حریفان مدام بنشستست
2 می برد دست از همه عالم زان که دستان او از آن دست است
1 جنت نفس دوزخ جان است ترک دوزخ بگو بهشت آن است
2 آبش آتش نماید آتش آب دوزخش در بهشت پنهان است