1 مطلوب خود است و طالب خود چه جای خیال نیک یابد
2 موجود بود عرض کدام است غیری او را چگونه یابد
1 آتش غیرتش برافروزد غیر خود را به یک نفس سوزد
2 لیس فی الدار غیره دیار این سخن را به ما بیاموزد
1 در همه آئینهٔ اسما نگر بلکه با اسما مسمی را نگر
2 خوش بیا با ما درین دریا در آ بحر را می بین و در دریا نگر
1 آن دلبر شوخ مست بنگر آن یار که با من است بنگر
2 در دیدهٔ مست ما نظر کن کآئینهٔ روشن است بنگر
1 عارفانه اول و آخر نگر هر چه بینی باطن و ظاهر نگر
2 این و آن با همدگر نیکو ببین از کرم هر بی خبر را کن خبر
1 یک وجود و مراتبش بسیار عارفانه مراتبش بشمار
2 علم و قدرت ارادتست و حیات یک حقیقت بود به نام چهار
1 آینه بردار و در وی کن نظر صورت لطف الهی می نگر
2 مجمع مجموع اسما را ببین از کرم هر بی خبر را کن خبر
1 منکرت گر همی کند انکار مکن انکار منکرت زنهار
2 زان که هر کو موحد است تمام همه بیند یکی کند اقرار
1 ما به غیر از یار اول کس نمی گیریم یار اختیار اولین نیک است کردیم اختیار
2 تن یکی داریم و در یک تن نمی باشد دو سر دل یکی داریم و در یک دل نمی گنجد دو یار
1 نه دار بماند و نه دیار نه یار بماند و نه اغیار
2 نه جام بماند و نه باده نه مست بماند و نه هوشیار