صبری کنیم از شاه نعمتالله ولی دوبیتی 109
1. صبری کنیم تا ستم او چه می کند
با این دل شکسته غم او چه می کند
...
1. صبری کنیم تا ستم او چه می کند
با این دل شکسته غم او چه می کند
...
1. ظاهر و باطن ار چه ضد انند
عارفان هر دو را یکی دانند
...
1. نور او را به نور او بیند
هر چه بیند همه نکو بیند
...
1. خلق و حق را به همدگر بیند
آفتاب است و در قمر بیند
...
1. نتواند که گوشه بگزیند
یا به کنج خراب بنشیند
...
1. همه عالم ز حضرتش موجود
این چنین بوده است و خواهد بود
...
1. بسط او از بسط آن سلطان بود
در میان اهل دل چون جان بود
...
1. هر بلا کز حضرتش ما را بود
آن بلا نبود که آن آلا بود
...
1. کون جامع جامع اسما بود
عین اول عین جد ما بود
...
1. سرّ علم قدر عظیم بود
خوش بزرگی که او علیم بود
...
1. مشهد آل مشهد روضهٔ رضوان بود
این چنین خوش مشهدی در خطهٔ ماهان بود
...
1. ناظر و منظور آنجا کی بود
بود و هم نابود آنجا کی بود
...