1 نقشی به خیال بسته کاین علم منست وان لذت او در این زبان و دهن است
2 عقل ار چه بسی رفت در این راه ولی یوسف نشناخت عارف پیر من است
1 در گلشن ما ناله بلبل چه خوشست نوشیدن مل به موسم گل چه خوشست
2 گوئی چه خوشست طاعت از بهر خدا می نوش ببین که خوردن مل چه خوشست
1 ذات و صفت و فعل همه آن وی است بود همهٔ خلق به فرمان وی است
2 جمعیت عالم و پریشانی او در مرتبهٔ جمع و پریشان وی است
1 عالم بر رندان به مثل جام می است ساقی و حریف و جام می جمله وی است
2 دریا و حباب و موج آبست بر ما خود جام حباب خالی از آب کی است
1 در باغ خلافت نبی چار به است وان چار به لطف او دُرر بار به است
2 آن به که در اولست از آن چار به است وان به که در آخر است از آن چار به است
1 دریاب و بیا که نازکانه سخنی است دانستن این سخن برای چو منی است
2 در صورت و معنیش نظر کن به تمام تا دریابی که یوسف و پیرهنی است
1 این علم بدیع ما بیانی دگر است وین جوهر علم ما ز کانی دگر است
2 ذوقی ندهد حکایت مخموران سرمستان را ذوق و بیانی دگر است
1 گر یار غنا دهد غنا دوست تر است ور فقر دهد فقر مرا دوست تر است
2 گر منع عطا کند من آن می خواهم ور زانکه عطا دهد مرا دوست تر است
1 گم کردن و یافتن همه گردن تست گر باطل و گر حق همه پروردن تست
2 گوئی صنم گم شده را یافته ام این یافتن تو عین گم کردن تست
1 ذاتی که به نزد ما نه فرد است و نه جفت دُریست که اندرین سخن نتوان سفت
2 چه جای من و تو که شناسیم او را معلوم خود و عالم خود نتوان گفت