1 وقتی که نباشد این خیال من و تو او باشد و او باشد و او باشد و او
2 این است بیان لی مع اللّه بر ما گر عارف کاملی بدانش نیکو
1 انگشت زنان بر در جانان رفتیم پیدا بودیم باز پنهان رفتیم
2 گوئی که برفت نعمت الله ز جهان رفتیم ولی به نور ایمان رفتیم
1 آن صورت الطاف الهی مائیم همجامهٔ جامه دار شاهی مائیم
2 ما محرم راز حضرت سلطانیم دانندهٔ اسرار کما هی مائیم
1 رندانه بیا جام می صاف بنوش ور درد بود نوش کن از غیر بپوش
2 می نوش تو چندان که شوی مست و خراب در کوی مغانت بکشند دوش به دوش
1 مخموری و میکده نجوئی حیف است با ما سخن از ذوق نگوئی حیف است
2 میخانهٔ عاشقان سبیل است به ما تو در طلب جام و سبوئی حیفست
1 پای چپ و راست دردمندند به هم وین هر دو عزیز مستمندند به هم
2 بنگر که چگونه باشد ای یار عزیز حال دو شکسته را که بندند به هم
1 بردار ز پیش پردهٔ خود بینی زین سان که تویی اگر کنی خود بینی
2 ابلیس سزای خود ز خود بینی دید تو نیز مکن و گر کنی خود بینی
1 دل همچو کبوتر است و شاهد باز است تا ظن نبری که شیخ شاهد باز است
2 بر شاهد اگر ز روی معنی نگری بر تو در حق ز روی شاهد باز است
1 دریای محیط جرعهٔ ساغر ماست عالم به تمام گوشهٔ کشور ماست
2 ما از سر زلف خویش سودا زدهایم خوش سودایی که دائماً در سر ماست
1 در کتم عدم عقل خیالی بسته در پردهٔ آن خیال خوش بنشسته
2 وهم آمده و مزاحم عقل شده کوری و کری به همدگر پیوسته