دل مغز حقیقت از شاه نعمتالله ولی رباعی 265
1. دل مغز حقیقت است تن پوست ببین
در کسوت روح صورت دوست ببین
1. دل مغز حقیقت است تن پوست ببین
در کسوت روح صورت دوست ببین
1. در سایهٔ او تو آفتابش می بین
تمثال جمال او در آبش می بین
1. جانا لب زیرین تو به یا زبرین
نیمی عسلین آمد و نیمی شکرین
1. آن شاه که او قسیم نار است و جنان
در ملک و ملک صاحب سیف است و سنان
1. بواب از آن نشانده اند بر در او
تا وا گردد هر که ندارد سر او
1. وقتی که نباشد این خیال من و تو
او باشد و او باشد و او باشد و او
1. در ساغر ما به جز می ناب نبو
با عاشق مست عقل مخمور که بو
1. ای مظهر ذات را صفات آمده تو
بل عین صفات را چو ذات آمده تو
1. در بحر در آ درّ یتیم از ما جو
آن درّ یتیم از چنین دریا جو
1. در بحر در آ و عین ما از ما جو
آن درّ یتیم را در این دریا جو
1. گر شه خواهی محرم آن شاه بجو
در راه در آ و یار همراه بجو
1. اسم و صفت و مظاهر و مظهر کو
خود نام و نشان و باطن و ظاهر کو