حمام شدم به گوشه از شاه نعمتالله ولی رباعی 229
1. حمام شدم به گوشه ای بنشستم
با خدمت دلاک بسی پیوستم
1. حمام شدم به گوشه ای بنشستم
با خدمت دلاک بسی پیوستم
1. رفتم به خرابات و خراب افتادم
توبه بشکستم به شراب افتادم
1. بر خاک درش مست و خراب افتادم
همسایهٔ او در آفتاب افتادم
1. با شمع رخش دمی چو دمساز شدم
پروانهٔ مستمند جانباز شدم
1. در کوی خرابات حضوری دارم
سرمستم و از عشق سروری دارم
1. گویی که توکل و رضایی دارم
تسلیم و ریاضت و صفایی دارم
1. هر آینه ای که آید اندر نظرم
تمثال جمال روی او می نگرم
1. تا جان دارم به می خوری می کوشم
در کوی مغان مدام می می نوشم
1. تا جان باشد به می خوری می کوشم
خوش آب حیاتی است روان می نوشم
1. گفتم چه کنم که می گو چه کنم
گفتم جویم گفت که می جو چه کنم
1. هر گه که دل از خلق جدا می بینم
احوال وجود با نوا می بینم
1. در خلوت دل یار نهان می بینم
پیداست به علم او روان می بینم