1 بنشین به در خلوت دل ای کامل مگذار که غیر او درآید در دل
2 زیرا که اگر غیر در آید به وثاق آسان تو ، دشوار شود حل مشکل
1 در کتم عدم قلندر چالاکیم در ملک وجود مالک افلاکیم
2 در کوی فنا جام بقا می نوشیم در مجلس عشق ساقی لولاکیم
1 در جام جهان نما نظر کن همه را آنگه ز وجود خود خبر کن همه را
2 گفتی که خیال غیر باشد در دل لطفی کن و از خانه به در کن همه را
1 مخلوق خدا همه نکو می دارش تعظیم همه برای او می دارش
2 هر آینه ای که در نظر می آری آن آینه را تو روبرو می دارش
1 در هر نفسی کسب کمالی می کن بر لوح دلت نقش خیالی می کن
2 بر چشمهٔ چشم ما نظر می فرما اما طلب آب زلالی می کن
1 ذات و صفت و فعل همه آن وی است بود همهٔ خلق به فرمان وی است
2 جمعیت عالم و پریشانی او در مرتبهٔ جمع و پریشان وی است
1 تا آتش عشق او بر افروخته ایم عود دل خود بر آتشش سوخته ایم
2 دلسوخته ایم و کار آتشبازی آموخته ایم و نیک آموخته ایم
1 گفتم که منم گفت حجابی داری گفتم نه منم گفت خرابی داری
2 گفتم که وصال تو کجا یابم من گفتا که برو خیال خوابی داری
1 دانستن علم دین شریعت باشد چون در عمل آوری طریقت باشد
2 گر علم و عمل جمع کنی با اخلاص از بهر رضای حق حقیقت باشد
1 گر مست شراب اذکروا اللّه شوی گویا به دم انطقنا اللّه شوی
2 وز نعمت حق را تو به حق بشناسی حقا که تو نیز نعمت اللّه شوی