تا با تو توئی از شاه نعمتالله ولی رباعی 121
1. تا با تو توئی بود دوئی خواهد بود
ای یار دوئی هم ز توئی خواهد بود
1. تا با تو توئی بود دوئی خواهد بود
ای یار دوئی هم ز توئی خواهد بود
1. تا قدرت حق دری به عیسی بگشود
وان ذات مطهرش به مریم بنمود
1. این لطف نگر که حق به موسی بنمود
در صورت نار نور معنی بنمود
1. انسان خوشی محققی پیش آید
صد دل به دمی ز دلبران برباید
1. هستی یکیست آنکه هستی شاید
این هستی تو به هیچ کاری ناید
1. عینی به ظهور عین ها بنماید
در هر عینی عین به ما بنماید
1. بلبل مست است و بوی گل می بوید
دل داده به ما و دلبرش می جوید
1. بلبل سخن از زبان گل می گوید
مستست و حدیث گل و مل می گوید
1. چون یوسف باد در چمن می آید
بوئی ز زلیخا سوی من می آید
1. آن روز که کار وصل را ساز آید
وین مرغ ازین قفس به پرواز آید
1. بی او ما را ظهور یارا نبود
بی آئینه تمثال هویدا نبود
1. بلبل و گل رونق بستان نبود
بی جام شراب ذوق مستان نبود