1 گر دیدهٔ دیگری خیالش بیند در دیدهٔ ما نور جمالش بیند
2 هر آینه ای که چشم ما می نگرد تمثال جمال بی مثالش بیند
1 ای دوست حجاب ما ز ما خواهد بود وین مایی ما حجاب ما خواهد بود
2 چون مایی ما ز ما بر افتد به یقین بی مایی ما همه خدا خواهد بود
1 تا هستی ما به ما عیان خواهد بود آن هستی او ز ما نهان خواهد بود
2 گر ذات نماید همه فانی گردیم مائیم چنین و او چنان خواهد بود
1 داند عالم اگر نکو اهل بود کان علم که بی عمل بود سهل بود
2 علمی که عمل طلب کند از عالم گر زان که عمل نمیکند جهل بود
1 وجدان تو با وجود چندان نبود وین غنچهٔ وجدان تو خندان نبود
2 آن نقش خیالی که تو بینی در خواب جز خواب و خیال نقشبندان نبود
1 آن روز که کار وصل را ساز آید این مرغ ازین قفس به پرواز آید
2 از شه چو صفیر ارجعی روح شنید پرواز کنان به دست شه باز آید
1 چون یوسف باد در چمن می آید بوئی ز زلیخا به یمن می آید
2 یعقوب دلم نعره زنان میگوید فریاد که بوی پیرهن می آید
1 هر آینه ای که در نظر می آید آن نور دو چشم ما به ما بنماید
2 هر چند که آینه نماید او را او آینه را به حسن خود آراید
1 لطفش به کرم شهد و شهودم بخشید وز جود وجود خود وجودم بخشید
2 هر چیز که او دهد همه خیر بود خیری به تمام کرد و بودم بخشید
1 دلدار مرا کشت حیاتم بخشید وز زحمت این جهان نجاتم بخشید
2 خرمای خبیصی چو ز دستم بربود اما به عوض شاخ نباتم بخشید