1 آن یکی کوزه ای ز یخ برداشت کرد پر آب یک زمان بگذاشت
2 چون هوا ز آفتاب گرمی یافت گرمیش بر وجود کوزه بتافت
3 آب شد برف و کوزه شد با آب اسم و رسم از میانه شد دریاب
4 اول ما چو آخر ما شد قطره دریاست چون به دریا شد
1 عدد از واحد آشکارا شد واحدی در عدد هویدا شد
2 کثرت و وحدتست در هر باب مجملا و مفصلا دریاب
3 کثرتش چون حباب دان دایم وحدتش بحر و این به آن قایم
4 وحدت و کثرت اعتباری دان نسخهٔ عقل را چنین می خوان
1 یا حبیبی و قرة العینی انا عینک و عینک عینی
2 به حقیقت یکی بود بی شک در ظهور این دوئی نمود آن یک
3 احولست آنکه یک دو می بیند چون دو بیند یگانه ننشیند
4 صوت صادق بود صدا کاذب راز صادق مگوی با کاذب
1 به تعیُن اگرچه اشخاصند به حقیقت نه عام و نه خاصند
2 همه همدرد همدگر باشند هر چه باشد به پای هم باشند
3 هر که همدرد دردمندان نیست گوئیا از شمار ایشان نیست
4 درد دل دارم و دوا این است درد می نوشم و شفا این است
1 عشق مجنون و خوبی لیلی گفته اند و شنیده ای خیلی
2 سخن عاشقان بیا بشنو شنو از من تو از خدا بشنو
3 خوش حبابی روان شده در جو عین دریا بجو و از ما جو
4 آب در برگ گل شده پنهان گل بگیر و گلاب زو بستان
1 ما خیالیم و در حقیقت او جز یکی در دو کون دیگر کو
2 انه ظاهر بنا فینا هو معنا و فانظروا معنی
3 نور چشم است در نظر پیداست نظری کن ببین که او با ماست
4 الف و میم عارف و معروف شده در لام معرفت مکشوف
1 همه عالم حجاب و عین حجاب غیر او نیست این سخن دریاب
2 دفتر کاینات می خوانم معنیش حرف حرف می دانم
3 شانه را گر هزار دندانه است یک حقیقت هویت آن است
4 گر بگویم هزار یک سخنست یوسفی را هزار پیرهن است
1 عارف راز حضرت معروف چون سری سر او به او مکشوف
2 گفت سی سال شد که تا با یار می کنم گفتگو درین بازار
3 من به او گفته ام سخن به خدا خواجه گوید سخن کند با ما
4 سخن ما همه بود با دوست که سمیع و بصیر و دانا اوست
1 بر سر آب خانه ای ز حباب چون بسازند آبدان بر آب
2 گرچه آبست اصل و فرع آتش ضد آبست آتش سرکش
3 ساقیا جام می به رندان ده بوسه ای بر لب حریفان ده
4 واله ام چون موالی حیران بر جمال قلندر ای یاران
1 تو منی من تو ام ، توئی بگذار بشنو از من تو هم دوئی بگذار
2 چیست نقش خیال ما و توئی همچو خوابیست این خیال دوئی
3 آفتابست و عالمش سایه سایه روشن به نور همسایه
4 عین اول یکیست تا دانی عین اول سزد اگر خوانی