9 اثر از مثنویات شاه نعمت‌الله ولی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر مثنویات شاه نعمت‌الله ولی شعر مورد نظر پیدا کنید.
خانه / آثار شاه نعمت‌الله ولی / مثنویات شاه نعمت‌الله ولی

مثنویات شاه نعمت‌الله ولی

1 گر تو را دردیست رو درمان بجو ور تو را سرّیست با مرشد بگو

2 گر نداری مرشدی جویاش باش چون بدیدی گرد ِ خاک ِ پاش باش

3 دامن او را بگیر و بنده شو وانگهی در بندگی پاینده شو

4 هرچه فرماید مکن بر وی مزید تا مریدی گردی و چون بایزید

1 عارفانه چو مومن آگاه خوش بگو لا اله الا الله

2 حکم اسلام را به پا می دار سر موئی از آن فرو مگذار

3 در طریقت رفیق یاران باش سر خود زیر پای ایشان باش

4 در حقیقت محققی می جو وحده لاشریک له می گو

1 بر سر آب خانه ای ز حباب چون بسازند آبدان بر آب

2 گرچه آبست اصل و فرع آتش ضد آبست آتش سرکش

3 ساقیا جام می به رندان ده بوسه ای بر لب حریفان ده

4 واله ام چون موالی حیران بر جمال قلندر ای یاران

1 یارم اگر ز سرش نقابی بسته بگشوده دو زلف و خوش حجابی بسته

2 در دیدهٔ ما خیال روی خوبش نقشیست که بر عارض آبی بسته

3 غیب مطلق حضرتی از حضرتش عالم اعیان بود در خدمتش

4 هم شهادت حضرتی دیگر بود عالم او ملک خوش پیکر بود

1 ای که می پرسی ز ما و حال ما نعمت الله نامم آمد از خدا

2 سید درویش و حق را بنده ام مرده ام از جان به جانان زنده ام

3 من نیم مهدی ولی هادی منم رهنمای خلق در وادی منم

4 مصطفی را بنده ام حق را غلام پیشوای با سلامت والسلام

1 علم ما در علم او عین وی است علم عالم بی وجودش لاشی است

2 می دهد ما را وجود از جود خویش می دهیم او را ظهور از بود خویش

3 آبروی جام می از وی بود گر چه وی را هم ظهور از می بود

4 جام در دور است و ساقی در نظر جام می بستان و ساقی می نگر

1 در هر آن پیرهن که خواهی مرد خواه کرباس گیر و خواهی برد

2 هم در آن پیرهن شوی محشور در ما صبیح دیده‌ ام مسطور

3 آنکه گوید که پیرهن این است گو بگو ظاهر سخن این است

4 ور بگوید که پیرهن بدن است یوسفی در درون پیرهن است

1 در دو عالم جز یکی موجود نیست ور تو گوئی هست آن مقصود نیست

2 با خیال دیگری گر سرخوشی خوش خوشی جام شرابی می کشی

3 هر خیالی را که می بینی به خواب نقش او باشد چو بُرداری نقاب

4 اصل جوهر دان و گوهر فرع او اصل و فرع ما بُود در وی نکو

1 سخن عارفان به جان بشنو این چنین گفتم آن چنان بشنو

2 بگذر از کثرت وز وحدت هم بیش و کم را چه می کنی فافهم

3 گر تو فانی شوی بقا یابی خود ازین بی خودی خدا یابی

4 در سراپردهٔ حدوث و قدم خوش بود گر نهی قدم به قدم

1 هر نفس جامی به رندی می دهند هر دمی بزمی به جائی می نهند

2 راز پنهان آشکارا گفته اند جملهٔ اسرار با ما گفته اند

3 یک وجود و صد هزاران آینه می نماید آن یکی هر آینه

4 گنج اسما در همه عالم نگر اسم جامع بایدت آدم نگر

آثار شاه نعمت‌الله ولی

9 اثر از مثنویات شاه نعمت‌الله ولی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر مثنویات شاه نعمت‌الله ولی شعر مورد نظر پیدا کنید.