1 چشم عالم روشن است از نور او ناظر او نیست جز منظور او
2 مینماید نور او در آینه نه به یک آئینه در هر آینه
3 دیدهٔ ما دیده نور او به او لاجرم بیند همه عالم نکو
4 خوش خیالی نقش بسته در نظر یک نظر در چشم مست ما نگر
1 عاشق سرمست با جانانه ای همنشین بودند در یک خانه ای
2 نازکی باریک بینی خوش لقا حلقه ای زد بر در خلوتسرا
3 گفت عاشق کیست بر در وقت شام گفت هستم بنده باریکک به نام
4 گفت اگر موئی نگنجی در میان جان و جانانست و جانانست و جان
1 سخن گر ز توحید گوئی به من نماند ز توحید الا سخن
2 اگر موج بسیار دریا یکی است من و تو دو اسم و مسما یکی است
3 موحد احد بیند اندر احد تو معنی احد بین و صورت عدد
4 موحد ز توحید اگر دم زند همه ملک توحید بر هم زند
1 همه محکوم حکم او باشند سر و زر را به پای او پاشند
2 عقل و عاقل رعیت اویند از دل و جان دعای او گویند
3 مهر او بر دلی که شارق شد هر که در خانه بود عاشق شد
4 غیرتش غیر چون براندازد خانه از غیر خود بپردازد
1 اسم اعظم ذات و مجموع صفات خوش ظهوری کردهاند در کاینات
2 لفظ اللّه اسم اسم اعظم است صورت این اسم اعظم آدم است
3 اسم اعظم جامع اسما بود مظهر اسما همه اشیا بود
4 جملهٔ عالم طلسم و گنج اسم هر چه می بینیم گنج است و طلسم
1 گرفتار صورت چو گردد چنان خلافی به صورت نماید عیان
2 ز صورت گذر کن تو معنی طلب که یابی تو در ملک معنی طرب
3 هیولی یکی و به صورت هزار یکی را به صورت هزارش شمار
4 ز خلق خدا نیک آگاه شو بیا همدم نعمتاللّه شو
1 درد دل از جان بودردا طلب دردمندی بایدت ما را طلب
2 درد باید درد باید درد درد مرد باید مرد باید مرد مرد
3 مرد اگر بی درد باشد مرد نیست هر که او مردی بود بی درد نیست
4 دُرد درد عشق می نوشم مدام دردمندم دردمندم والسلام
1 خوش در آن بحر بیکران بنشین عین ما را به عین ما می بین
2 شبنم و بحر هر دو یک آبند این و آن آبرو ز ما یابند
3 قطره و بحر و موج و جوهر چار جمله آبند نزد ما ناچار
4 تو در این بحر ما درآ با ما عین ما را بجو ازین دریا
1 در این صورت بیا معنی طلب کن بیان این سخن یعنی طلب کن
2 به هر صورت که بنماید جمالش جمالش بین و آن صورت خیالش
3 گذر کن بر سر بازار جنّت که او بنمایدت معنی به صورت
4 به هر صورت تو را حسنی نماید از آن صورت تو را معنی فزاید
1 لی معاللّه حدیث خواجهٔ ماست آنکه عالم به نور خود آراست
2 گفت وقتی مرا شود حاصل که شوم تا به حضرتش واصل
3 نه نبی نه ملک بود یارش فهم فرما لطیف اسراش
4 خانه چون گشت خالی از اغیار لیس فی الدار غیره دیار