اولا توحید کلی از شاه نعمتالله ولی مثنوی 61
1. اولا توحید کلی آن اوست
کل کلیّات در فرمان اوست
...
1. اولا توحید کلی آن اوست
کل کلیّات در فرمان اوست
...
1. چشم اهل مراقبت باید
که نظر را به غیر نگشاید
...
1. گنج اسم اعظم از ذات و صفات
آشکارا کرده اندر کائنات
...
1. گوهر ار جوئی در این دریا بجو
سر آن درّ یتیم از ما بجو
...
1. در صدف گوهری نهان گشته
آن نهان بر همه عیان گشته
...
1. ای وجود تو منبع انوار
وی ضمیر تو مخزن اسرار
...
1. در هر آن پیرهن که خواهی مرد
خواه کرباس گیر و خواهی برد
...
1. چار نور آمد مرا در پیش راه
نور سرخ و زرد و اسفید و سیاه
...
1. ده چیز نبی حق به امت
فرمود علامت قیامت
...
1. دیدیم وجود جز یکی نیست
در بودن آن یکی شکی نیست
...
1. چشم عالم روشن است از نور او
ناظر او نیست جز منظور او
...
1. عاشق سرمست با جانانه ای
همنشین بودند در یک خانه ای
...