بیا با ما درین از شاه نعمتالله ولی مثنوی 37
1. بیا با ما درین دریا به سر بر
از اینجا دامنی خوش پر گهر بر
...
1. بیا با ما درین دریا به سر بر
از اینجا دامنی خوش پر گهر بر
...
1. وجودی در همه عالم عیان است
ولی از دیدهٔ مردم نهان است
...
1. ز ذوق خود تو را آگاه کردم
بهانه آفتاب و ماه کردم
...
1. حمد آن حامدی که محمود است
بخشش اوست هر چه موجود است
...
1. آن یکی کوزه ای ز یخ برداشت
کرد پر آب یک زمان بگذاشت
...
1. عدد از واحد آشکارا شد
واحدی در عدد هویدا شد
...
1. یا حبیبی و قرة العینی
انا عینک و عینک عینی
...
1. به تعیُن اگرچه اشخاصند
به حقیقت نه عام و نه خاصند
...
1. عشق مجنون و خوبی لیلی
گفته اند و شنیده ای خیلی
...
1. ما خیالیم و در حقیقت او
جز یکی در دو کون دیگر کو
...
1. همه عالم حجاب و عین حجاب
غیر او نیست این سخن دریاب
...
1. عارف راز حضرت معروف
چون سری سر او به او مکشوف
...