پیش ازین گر مرا از شاه نعمتالله ولی قطعه 49
1. پیش ازین گر مرا حجابی بود
شکر گویم که آن حجاب نماند
1. پیش ازین گر مرا حجابی بود
شکر گویم که آن حجاب نماند
1. طرهٔ شب را مطرّا کرده اند
نور روی روز پیدا کرده اند
1. جملهٔ ذرات اکوان سر به سر
ز آفتاب حسن او تابنده اند
1. جام بی می کی دهد ذوق ای پسر
تا نگردد جام با می متحد
1. آفتابی تو و ما سایهٔ تو
احولست آنکه یکی را به دو دید
1. شهرتی یافته است می گویند
نعمت الله را خدا بخشید
1. این هیولا عجوزهای عجب است
چادری بر سر است و میگردد
1. کار عالم به پختگی باشد
شیخ ما بین که خام میگردد
1. هر چه میخواست آنچنان گردید
هر چه میخواهد آنچنان گردد
1. پیوسته شکسته باش چون ما
کو کار شکستگان برآرد
1. حق تعالی وجود انسانی
به کمال و جمال خود پرورد
1. هر که با رند مست بنشیند
لاجرم رند مست برخیزد