این عنایت بین از شاه نعمتالله ولی غزل 1170
1. این عنایت بین که ما دربارهٔ جان کرده ایم
جان سرمست خوشی ایثار جانان کرده ایم
...
1. این عنایت بین که ما دربارهٔ جان کرده ایم
جان سرمست خوشی ایثار جانان کرده ایم
...
1. جان فدای عشق جانان کردهایم
این عنایت بین که با جان کردهایم
...
1. باز هوای تو هوس کرده ایم
از هوس غیر تو بس کرده ایم
...
1. نور او در چشم بینا دیده ایم
در همه آئینه او را دیده ایم
...
1. عشق او در بحر و در بر دیده ایم
نور او در خشک و در تر دیده ایم
...
1. روشنی چشم جان ازنور جانان دیده ایم
این چنین نور خوشی در دیدهٔ جان دیده ایم
...
1. تا به نور روی خوب او جمالش دیده ایم
همچو دیده گرد عالم سر به سر گردیده ایم
...
1. یک نظر از اهل دل تا دیده ایم
نزد مردم همچو نور دیده ایم
...
1. تا خیال روی او در آب دیده دیده ایم
در هوایش همچو دیده سو به سو گردیده ایم
...
1. تا بیانش در کنار آورده ایم
عاشقانه جان نثار آورده ایم
...
1. درس عشق از دفتر جان خوانده ایم
نقش عقل از پیش دیده رانده ایم
...
1. در خرابات مغان مست وخراب افتاده ایم
توبه بشکستیم و دیگر در شراب افتاده ایم
...