اگر رندی و می نوشی از شاه نعمت‌الله ولی غزل 1158
1. اگر رندی و می نوشی بیا میخانه ای داریم
و گر تو عشق می بازی نکو جانانه ای داریم
...
ما با تو به جز یاری از شاه نعمت‌الله ولی غزل 1159
1. ما با تو به جز یاری داریم نداریم
جز عشق نکوکاری داریم نداریم
...
گر دست دهد دامن از شاه نعمت‌الله ولی غزل 1160
1. گر دست دهد دامن دلبر نگذاریم
سر در قدمش باخته جان را بسپاریم
...
خیزید که تا جام از شاه نعمت‌الله ولی غزل 1161
1. خیزید که تا جام شرابی به کف آریم
این یک دو نفس عمر به ضایع نگذاریم
...
نقش خیال رویش از شاه نعمت‌الله ولی غزل 1162
1. نقش خیال رویش بر دیده می نگاریم
درخلوتی چنین خوش پیوسته با نگاریم
...
ما عاشق چشم مست از شاه نعمت‌الله ولی غزل 1163
1. ما عاشق چشم مست یاریم
آشفتهٔ زلف بیقراریم
...
دایم به خیال آن از شاه نعمت‌الله ولی غزل 1164
1. دایم به خیال آن نگاریم
کاری به جز این دگر نداریم
...
ما به لطف پادشه از شاه نعمت‌الله ولی غزل 1165
1. ما به لطف پادشه مستظهریم
نه به نانی چون گدا مستظهریم
...
ما عاشق رند دلپذیریم از شاه نعمت‌الله ولی غزل 1166
1. ما عاشق رند دلپذیریم
ما ساقی مست دلپذیریم
...
ما خراباتیان از شاه نعمت‌الله ولی غزل 1167
1. ما خراباتیان جان بازیم
محو سر خلوت رازیم
...
اجازت گر دهد دلبر از شاه نعمت‌الله ولی غزل 1168
1. اجازت گر دهد دلبر به پای او سر اندازیم
سر اندازیم در پایش بپا انداز جانبازیم
...
جان و دل ایثار از شاه نعمت‌الله ولی غزل 1169
1. جان و دل ایثار جانان کرده‌ایم
عمر و سر در کار ایشان کرده‌ایم
...