درد دل بردیم و از شاه نعمتالله ولی غزل 1134
1. درد دل بردیم و درمان یافتیم
نوش وصل از نیش هجران یافتیم
...
1. درد دل بردیم و درمان یافتیم
نوش وصل از نیش هجران یافتیم
...
1. درد دل بردیم و درمان یافتیم
سوز جان دیدیم و جانان یافتیم
...
1. جان فدا کردیم و جانان یافتیم
درد دل بردیم و درمان یافتیم
...
1. بینشانی را نشانش یافتیم
گنج پنهانی عیانش یافتیم
...
1. وقت ما خوش شد که ما ملک گدائی یافتیم
تاج و تخت خسروی از بینوائی یافتیم
...
1. تا ز درد دل دوائی یافتیم
درد خوردیم و صفائی یافتیم
...
1. نقد گنج عشق او در کنج دل ما یافتیم
این سعادت بین که آن گمگشته را وایافتیم
...
1. مستیم و خراب و می پرستیم
پنهان چه کنیم مست مستیم
...
1. دل در آن زلف پرشکن بستیم
لاجرم توبه باز بشکستیم
...
1. رخت بربستیم و دل برداشتیم
آمده نا آمده پنداشتیم
...
1. مائیم که مظهر صفاتیم
سر حلقهٔ عارفان ذاتیم
...
1. نور او عین این و آن دیدیم
در همه آینه نهان دیدیم
...