عاشق روی نازنین از شاه نعمتالله ولی غزل 1063
1. عاشق روی نازنین توام
والهٔ زلف عنبرین توام
...
1. عاشق روی نازنین توام
والهٔ زلف عنبرین توام
...
1. حالی است مرا با می و مستان که چه گویم
رازیست میان من و رندان که چه گویم
...
1. داریم نگاری به کمالی که چه گویم
حسنی که چه پرسی و جمالی که چه گویم
...
1. بنمود جمالی به کمالی که چه گویم
حسنی و چه حسنی و جمالی که چه گویم
...
1. نازی است از آن جانب و نازی که چه گویم
مائیم و نیازی و نیازی که چه گویم
...
1. داریم حضوری و سرابی که چه گویم
جامی که چه پرسی و شرابی که چه گویم
...
1. غرقهٔ آب و آب می جویم
در تحیر که بحر یا جویم
...
1. سخنی خوش به ذوق می گویم
یاری از اهل ذوق می جویم
...
1. اگر گویم که نیکویم مکن عیبم که من اویم
چنان مستم که از مستی نمی دانم چه می گویم
...
1. می خوردم و از خمار رستم
مخمور نیم که مست مستم
...
1. به حمدالله که من امروز از بند بلا جستم
به دام عشق افتادم ز دست عقل وارستم
...
1. رفتم به در خانه میخانه نشستم
آن توبهٔ سنگین به یکی جرعه شکستم
...