توبه از زهد و زاهدی از شاه نعمتالله ولی غزل 1039
1. توبه از زهد و زاهدی کردم
در خرابات مست می گردم
...
1. توبه از زهد و زاهدی کردم
در خرابات مست می گردم
...
1. گر بر افروزد آتش در دم
عالمی سوخته شود در دم
...
1. عشق آمد که بلا آوردم
این بلا بهر شما آوردم
...
1. دل دارم و جان بدو سپردم
نیکی کردم نکو سپردم
...
1. عشق او هر ساعتی بنوازدم
هر نفس سازی دگر می سازدم
...
1. آتش عشق تو جان می سوزدم
هر نفس کون و مکان می سوزدم
...
1. بیا و همدم ما شو به عشق او یک دم
مباش غافل از این دم به جان بجو یک دم
...
1. شمع جان هر نفسی ز آتش دل برگیرم
همچو پروانه به عشق آیم و در برگیرم
...
1. خوش حیاتی که پیش او میرم
چون بمیرم به کیش او میرم
...
1. هر کجا حسن خوشی می نگرم
جان به عشق تو به او می سپرم
...
1. در همه آینه یکی نگرم
آن یکی در هزار می شمرم
...
1. جام گیتی نماست در نظرم
همه عالم به نور او نگرم
...