وجود مطلق الحق اوست از شاه نعمتالله ولی غزل 97
1. وجود مطلق الحق اوست دریاب
مقید او و مطلق اوست دریاب
1. وجود مطلق الحق اوست دریاب
مقید او و مطلق اوست دریاب
1. آب ما می رود بجو دریاب
عین ما را بجو نکو دریاب
1. دل به ما ده بیا دلی دریاب
این چنین حل مشکلی دریاب
1. چون بر آمد از دل جام آفتاب
نزد ما هر دو یکی شد برف و آب
1. چون برآمد از دل جام آفتاب
نزد ما هر دو یکی برف است و آب
1. صورت و معنی ما آب و حباب
خود که دارد این چنین جام و شراب
1. آفتابی رو نموده مه نقاب
مه نقابی می نماید آفتاب
1. ساقئی دیدیم مستانه به خواب
جام می بخشید ما را بی حساب
1. دیده ام مهر منیر مه نقاب
ذره ای از نور رویش آفتاب
1. جامی ز حباب پر کن از آب
جام می ما به ذوق دریاب
1. مظهر و مظهرند آب و حباب
نظری کن به عین ما در آب