158 اثر از غزلیات شاه نعمت‌الله ولی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات شاه نعمت‌الله ولی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی
خانه / آثار شاه نعمت‌الله ولی / غزلیات شاه نعمت‌الله ولی

غزلیات شاه نعمت‌الله ولی

1 از کرم بنواخت ما را یار ما لاجرم بالا گرفته کار ما

2 جان فروشانیم در بازار عشق تن چه باشد در سر بازار ما

3 آب چشم ما به هر سو می رود باز می گوید روان اسرار ما

4 منصب عالی اگر خواهی بیا خاک ره شو بر در خمّار ما

1 دردمندانه بیا ما را طلب درد دل جانا ز بودردا طلب

2 در چنین دریای بی پایان درآ عین ما را هم ز عین ما طلب

3 طالب و مطلوب را با هم نگر جای آن بی جای ما هر جا طلب

4 چشم ما روشن به نور روی اوست نور او در دیدهٔ بینا طلب

1 ما بنده درویشیم شاها نظری فرما صاحب نظری شاها ما را نظری فرما

2 آنجا که مقام تست ما را نبود باری باری ز سر احسان آنجا نظری فرما

3 تو ناظر و منظوری ما آینهٔ روشن در آینهٔ روشن جانا نظری فرما

4 ما از نظر لطفت داریم بسی امید نومید مکن ما را حالا نظری فرما

1 ظهور سلطنت عشق او است در دو سرا در آن سرا قدمی نه در آن سرا به سرآ

2 چو او است در دو سرا غیر او نمی بینم منم که از دل و جان عاشقم به هر دو سرا

3 جمال او است که در دو آینه نماید روی نظر به دیدهٔ ما کن ببین به شاه و گدا

4 مدام همدم جام شراب خوش باشد بیا و همدم ما شو دمی به ذوق بیا

1 چیست عالم شبنمی از نهر ما کیست آدم عارفی در شهر ما

2 هرکجا بکری است در دار وجود از سر مهر آمده در مهر ما

3 دهر جز نقش خیالی بیش نیست بگذر از دهر و طلب کن دهر ما

4 عقل زهر است ای پسر با زهر عشق زهر بگذار و بجو پازهر ما

1 موج و دریا آب بادش نزد ما لاجرم باشد حجاب ما ز ما

2 ما ز ما جوید چو ما با ما بُود هر که او با بحر ما شد آشنا

3 هر چه باشد در حدوث و در قدم از خدا هرگز نمی ‌باشد جدا

4 در عدم خوش خوش حضوری یافتیم در فنا داریم جاویدان بقا

1 ای یار دل یار به دست آر خدا را زین بیش دل خسته میازار خدا را

2 مستیم و خرابیم و سر از پای ندانیم ای عقل رها کن من و دلدار خدا را

3 خوش آب حیاتیست اگر تشنه آبی جامی ز می عشق به دست آر خدا را

4 گر یک سر موئیست حجاب تو در این ره بردار حجاب خود و مگذار خدا را

1 عشق او همدم دیرینهٔ ماست خلوتش در حرم سینهٔ ماست

2 جان ما گرچه که آئینهٔ اوست روی او نیز هم آئینهٔ ماست

3 کُنج دل گوشهٔ ویرانهٔ اوست گنج او حاصل گنجینهٔ ماست

4 عشق ورزیدن و میخواری هم عادت کهنهٔ دیرینهٔ ماست

1 آب ما می رود بجو دریاب عین ما را بجو نکو دریاب

2 جام بستان و باده را می نوش خم می می نگر سبو دریاب

3 وا مکن دیده را ز اهل نظر او به او بین و او به او دریاب

4 سخن پشت و رو بسی گفتند این سخن نیز پشت و رو دریاب

1 بیا ای شاه ترکستان که هندوستان غلام تست جهان صورت و معنی همه دیدم به کام تست

2 به باطن آفتابی تو به ظاهر ماه خوانندت شده دور قمر روشن هم از بدر تمام تست

3 اگرحوری اگر رضوان تو را بیند همی گویند سلام الله سلام الله سلام ما پیام تست

4 خدا عالم تو را بخشید ای سلطان انس و جان بهشت جاودان داری همه عالم زمام تست

آثار شاه نعمت‌الله ولی

158 اثر از غزلیات شاه نعمت‌الله ولی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات شاه نعمت‌الله ولی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی