جان ما زنده دل از از شاه نعمتالله ولی غزل 132
1. جان ما زنده دل از آب حیات عشق است
صورت و معنی ما ذات و صفات عشق است
1. جان ما زنده دل از آب حیات عشق است
صورت و معنی ما ذات و صفات عشق است
1. در کوی خرابات کسی را که مقام است
در دنیی و در آخرتش جاه تمام است
1. میخانه سرای عاشقان است
رندی که چو ماست عاشق آن است
1. خانهٔ دل سرای جانان من است
خلوت خاص حضرت جان است
1. زمین جسم است و جانت آسمان است
که جانان کارساز این و آن است
1. هر قطرهای از این بحر دریای بیکران است
در چشم ما نظر کن بنگر که عین آن است
1. مقام عاشقان در ملک جان است
مکان عارفان در لامکان است
1. دلبر سرمست ما یار خوشی نو خاسته است
دل به عشقش از سر هر دو جهان بر خاسته است
1. دیده تا نور جمالش دیده است
در نظر ما را چو نور دیده است
1. با محیط عشق او دنیا بر ما شبنمی است
چشمهٔ آبی چه باشد هفت دریا شبنمی است
1. جان ما با ما در این دریا نشست
یار دریا دل خوشی با ما نشست
1. از جور و جفای بی وفا دوست
چون شد دل خستهٔ بلا دوست