چشم ما روشن به نور از شاه نعمتالله ولی غزل 144
1. چشم ما روشن به نور روی اوست
لاجرم من دوست میبینم به دوست
...
1. چشم ما روشن به نور روی اوست
لاجرم من دوست میبینم به دوست
...
1. قطرهای کو به بحر ما پیوست
عین دریا بود به ما پیوست
...
1. ختم رسل که سید اولاد آدم است
آخر بود به صورت و معنی مقدم است
...
1. نقش خیال اوست که گویند عالم است
این صورتست و معنی آن اسم اعظم است
...
1. گر تو را عزم عالم قدم است
سر فدا کردن اولین قدم است
...
1. ای عاشقان ای عاشقان معشوق با ما همدم است
با ما حریفی می کند یاری که با ما محرم است
...
1. تا مرا عین عشق مفهوم است
سر علمم به عشق معلوم است
...
1. لطف اگر بر ما گمارد حاکم است
ور دمار از ما برآرد حاکم است
...
1. دوش رفتم در خرابات مغان رندانه مست
دیدم آنجا عارفان و عاشقان مستانه مست
...
1. در کوی خرابات کسی را که مقام است
در دنیی و در آخرتش جاه تمام است
...
1. در گوشهٔ میخانه کسی را که مقام است
ناقص نتوان گفت که او رند تمام است
...
1. شرابخانهٔ عشاق جای سید ماست
بهشت گوشه نشینان سرای سید ماست
...