گنج عشقش دفینهٔ از شاه نعمتالله ولی غزل 168
1. گنج عشقش دفینهٔ دل ماست
نقد او در خزینهٔ دل ماست
...
1. گنج عشقش دفینهٔ دل ماست
نقد او در خزینهٔ دل ماست
...
1. نور بسیط لَمعه ای از آفتاب ماست
بحر محیط جرعهٔ جام شراب ماست
...
1. حق مطلق به حق حقیقت ماست
صفت و ذات عشق و زینت ماست
...
1. چشم ما نور خدا بنمایدت
دیدهٔ ما بین که تا بنمایدت
...
1. عاشقی و باده نوشی کار ماست
نقل بزم عاشقان گفتار ماست
...
1. ساقی سرمست رندان میر بی همتای ماست
گوشهٔ میخانهٔ او جنت المأوای ماست
...
1. درد دل ما دوای درد دل ماست
خوش درد و دوائیست که آن حاصل ماست
...
1. عشق او سلطان ملک جان ماست
اینچنین ملک و چنین سلطان کراست
...
1. هرکجا پیریست طفل پیر ماست
این چنین پیری در این عالم کراست
...
1. عاشق رندی که او همدرد ماست
جام دُرد درد او ما را دواست
...
1. ما ز دریائیم و دریا عین ماست
در میان ما دوئی آخر چراست
...
1. آبروی ما ز اشک چشم ماست
همچو ما با آبروی خود کجاست
...