1 غرق آب و آب را جوئیم ما آبروی ما ز ما جوئیم ما
2 صورت و معنی و جام می مدام آنچه جوئیم از خدا جوئیم ما
3 خم می در جوش و ما مست و خراب جامی از غیری چرا جوئیم ما
4 گنج عشقش در دل ویران ماست غیر این گنجی کجا جوئیم ما
1 روشن است از نور رویش دیدهٔ بینای ما خلوت میخانهٔ عشق است دایم جای ما
2 آفتابی در ازل خوش سایه ای برما فکند تا ابد روشن بُود این روی مه سیمای ما
3 ذوق ما داری بیا با ما در این دریا در آ تا به عین ما نصیبی یابی از دریای ما
4 در سر ما عشق زلفش دیگ سودا می پزد بس سری در سر رود گر این بود سودای ما
1 خوش چشمهٔ آبی است روان در نظر ما سیراب شده خاک در از رهگذر ما
2 ما آب حیاتیم روانیم به هر سو سرسبزی باغ خضر است در نظر ما
3 میخانهٔ ما قبلهٔ حاجات جهانست شاید که جهانی به سر آید به در ما
4 نوریست که در دیدهٔ مردم شده پنهان روشن بتوان دید ولی در نظر ما
1 روشنست از نور رویش دیدهٔ بینای ما درهٔ بیضا بود غواص این دریای ما
2 جملهٔ عالم وجودی یافته از جود او خوش بود این خلقت او راست بر بالای ما
3 گر دوای درد دل خواهی در این دریا نشین تا به عین ما نصیبی یابی از دریای ما
4 جملهٔ اسمای او از اسم اعظم خوانده ایم اسم او گر بایدت اسمای او اسمای ما
1 عقل برو برو برو عشق بیا بیا بیا راحت جان ما توئی دور مشو ز پیش ما
2 داروی درد عاشقی هست دواش درد دل نیست به نزد عاشقان خوشتر ازین دوا دوا
3 کشتهٔ تیغ عشق او زنده دلست جاودان بندهٔ خویش اگر کشد نیست به خواجه خونبها
4 مست و خراب و ساکنم برسرکوی میفروش زاهد و کنج صومعه او ز کجا و ما کجا
1 جان چو عودست و دل چو مجمر ما آتش نور عشق دلبر ما
2 آفتاب سپهر و جان جهان پرتوی دان ز رای انور ما
3 نهر آب حیات و عین زلال قطره ای دان ز حوض کوثر ما
4 گوهر تیغ مهر روشنزای ذره ای باشد آن ز خنجر ما
1 رندیم و دگر مستیم تا باد چنین بادا توبه همه بشکستیم تا باد چنین بادا
2 چون قطره ازین دریا دیروز جدا بودیم امروز بپیوستیم تا باد چنین بادا
3 عقل از سر نادانی درد سر ما می داد عشق آمد و وارستیم تا باد چنین بادا
4 ما دست برآوردیم در پاش سر افکندیم مستانه از آن دستیم تا باد چنین بادا
1 عشق تو بلا و مبتلا ما پیوسته خوشیم در بلا ما
2 مستیم و مدام در خرابات رندانه حریف اولیا ما
3 در بحر محیط غرق گشتیم موجیم و حباب عین ما ما
4 بیگانه نه ایم آشنائیم با خویش شدیم آشنا ما
1 عین دریائیم و دریا عین ما نیست ما را ابتدا و انتها
2 بر در میخانه مست افتاده ایم خانهٔ ما خوشتر از هر دو سرا
3 بینوایان خوش نوائی یافتند بینوا شو گر همی خوانی نوا
4 گفتهٔ مستانهٔ ما را بخوان عاشقانه خوش سرودی می سرا
1 خوش حضوریست بزم ما دریاب هرچه می بایدت بیا دریاب
2 می جام فنا چه می نوشی ذوق خمخانهٔ بقا دریاب
3 در خرابات دُرد دردش نوش زان شفاخانه این دوا دریاب
4 قطره و موج و بحر و جو آبند عین ما را به عین ما دریاب