1 دردمندانیم و مانده بی دوا همدم و همدرد ما هم درد ما
2 غرق در دریای بی پایان شدیم غیر ما دیگر نباشد آشنا
3 آبرو جوئی بیا از ما بجو تا بیابی آبروی ما ز ما
4 رو فنا شو تا بقا یابی ز عشق بینوا شو تا ازو یابی نوا
1 عارفی کو بُود ز آل عبا خواه گو خرقه پوش و خواه قبا
2 جان معنی طلب نه صورت تن تن بی جان چه می کند دانا
3 باده می نوش و جام را می بین تا تن و جان تو بود زیبا
4 گرچه حق ظاهر است کی بیند دیدهٔ دردمند نابینا
1 صد دوا بادا دوای درد بی درمان ما دُرد دردش نوش کن گر می بری فرمان ما
2 خون دل در جام دیده عاشقانه ریختیم بر امید آنکه بنشیند دمی بر خوان ما
3 خانه خالی کرده ایم و خوش نشسته بر درش غیر او را نیست باری در سرا بستان ما
4 در حیات جاودانی یافته از عشق او همدم زنده دلان شو تا بیابی جان ما
1 گر بیازارد مرا موری ، نیازارم و را خود کجا آزار مردم ای عزیزان ، من کجا
2 نزد ما زاری به از آزار ، بی زاری مباش تا نگیرد بر سر بازار ، آزاری تو را
3 در طریقت هر چه فرمائی ، به جان فرمان برم ماجرا بگذار با ما ، ماجرا آخر چرا
4 کفر باشد در طریق عاشقان ، آزار دل گر مسلمانی، چرا آزار می داری روا
1 در عین ما نظر کن جام پر آب دریاب جام شراب بستان آب و حباب دریاب
2 هر ذره ای که بینی جام جهان نمائیست در طلعت چو ماهش تو آفتاب دریاب
3 او بی حجاب با تو ، تو در حجاب از وی خوش خوش حجاب بردار آن بی حجاب دریاب
4 چون بلبلان سرمست بگذر سوی گلستان چون عارفان کامل از گل گلاب دریاب
1 مجلس خاص او است حضرت ما الصلا هر که عاشق است صلا
2 در خرابات خلوتی داریم به از این در جهان که دارد جا
3 عاشق و مست و رند و او باشیم زاهدی از کجا و ما ز کجا
4 مدتی شد که بیخودیم ز عشق با خدائیم با خدا به خدا
1 ساقی ز کرم نواخت ما را خمخانه بریخت بر سر ما
2 ما جام و بر آب چون حبابیم دریاب ز ما و ما ز دریا
3 عشقست که هیچ جا ندارد هر جا می جو تو جای بی جا
4 در دیدهٔ مست ما توان دید آن نور ولی به چشم بینا
1 عین ما جو و در این بحر به جز ما مطلب غرق دریا شو و جز ما تو ز دریا مطلب
2 ما حبابیم زده خیمهای از باد بر آب به از این در دو سراخانه و مأوا مطلب
3 غیر ما را نتوان یافت در این بحر مجو عین ما جو و به جز ما دگر از ما مطلب
4 مرده دل از دم ما زنده شود هر نفسی این چنین دم طلب و جز ز مسیحا مطلب
1 به سر خواجه کلان که مرا نبُود میل با کلاه شما
2 دنیی و آخرت نمی طلبم این و آن از کجا و ما ز کجا
3 حال امروز را غنیمت دان دی گذشت و نیامده فردا
4 گوش کن گفته های مستانه چه کنی قول بو علی سینا
1 وجود مطلق الحق اوست دریاب مقید او و مطلق اوست دریاب
2 خیال باطلت دارد پریشان ببین مجموع را حق اوست دریاب
3 توئی طالب توئی مطلوب ما فهم بگو از جان که صدق اوست دریاب
4 دل و دلدار و جان ما همه اوست محیط و موج و زورق اوست دریاب