1 مشک چه بود شمه ای از موی ما چیست عنبر والهٔ گیسوی ما
2 آب چشم ما به هر سو می رود هم ز چشم ماست آب روی ما
3 صبحدم باد صباخوشبو بود می برد گردی ز خاک کوی ما
4 تا قبول حضرت سلطان شدیم شاه ترکستان بود هندوی ما
1 پادشاه و پادشاهی ما و درویشی ما عاقلان و آشنائی ما و بی خویشی ما
2 در میان عشقبازان ما کمیم از هر یکی از کمی ماست در عالم همه بیشی ما
3 خواجه گر دارد غنا آرد غنائی بر غنا از غنای خواجه خوشتر فقر درویشی ما
4 بنده دلریش سلطانیم و مرهم وصل اوست عاقبت رحمی کند سلطان به دلریشی ما
1 ما بنده درویشیم شاها نظری فرما صاحب نظری شاها ما را نظری فرما
2 آنجا که مقام تست ما را نبود باری باری ز سر احسان آنجا نظری فرما
3 تو ناظر و منظوری ما آینهٔ روشن در آینهٔ روشن جانا نظری فرما
4 ما از نظر لطفت داریم بسی امید نومید مکن ما را حالا نظری فرما
1 بحر در جوش است و رو دارد به ما گوهر دریا همی بارد به ما
2 گنج اسما حضرت سلطان عشق یک به یک مجموع بشمارد به ما
3 ما امینیم و امانت آن اوست هر چه او بسپرد بسپارد به ما
4 کشت ما از خشکسالی ایمنست رحمتش پیوسته می بارد به ما
1 خرم آن دل که شود محرم اسرار شما دلخوش آن کس که بود عاشق دیدار شما
2 همت قاصر اگر می طلبد حور و قصور همت عالی ما هست طلبکار شما
3 چشم من روی شما هم به شما می بیند دیده ام نور خداوند ز انوار شما
4 دو جهان را بفروشیم به یک جرعهٔ می گر خریدار بود بر سر بازار شما
1 بیا ای ساقی مستان خدا را که مشتاقند سر مستان خدا را
2 اگر خرقه نمی گیری گروگان بده جامی به درویشان خدا را
3 طبیب دردمندانی نظر کن که دارم درد بی درمان خدا را
4 برو ای عقل سودائی چه جوئی ز جان بی سر و سامان خدا را
1 نور تجلی او ساخت منور مرا صورت او شد پدید کرد مصور مرا
2 پیر خرابات عشق داد مرا جام می ساقی رندان خود کرد مقرر مرا
3 عقل دمی دور شو از بر رندان عشق مستم و تو هشیار نیست تو در خور مرا
4 مجلس تو آن تو مجمع من آن من فکر پریشان تو را زلف معنبر مرا
1 ای یار دل یار به دست آر خدا را زین بیش دل خسته میازار خدا را
2 مستیم و خرابیم و سر از پای ندانیم ای عقل رها کن من و دلدار خدا را
3 خوش آب حیاتیست اگر تشنه آبی جامی ز می عشق به دست آر خدا را
4 گر یک سر موئیست حجاب تو در این ره بردار حجاب خود و مگذار خدا را
1 همه عالم تو را و او ما را طلب او کن و بجو ما را
2 سر زلفش به دست ما افتاد می نمایند مو به مو ما را
3 غرق بحریم تا نپنداری تشنه جویای آب جو ما را
4 ما خراباتیان سر مستیم جام می آن تو سبو ما را
1 یار من بی یار کی ماند مرا خسته و بیمار کی ماند مرا
2 گر چه بیمارم ولی دارم امید کو چنین بیمار کی ماند مرا
3 شادمانم گرچه غمها می خورم غمخورم غمخوار کی ماند مرا
4 من چنین مخمور و او مست و خراب بر در خمّار کی ماند مرا