خوش خیالی نقش بسته از شاه نعمتالله ولی غزل 884
1. خوش خیالی نقش بسته آن نگار
نقش او بر پردهٔ دیده نگار
...
1. خوش خیالی نقش بسته آن نگار
نقش او بر پردهٔ دیده نگار
...
1. ساقیا جام خوشگوار بیار
آبروئی به روی ما باز آر
...
1. یک هویت در مراتب می نماید صدهزار
عارفانه آن یکی در هر یکی خوش می شمار
...
1. بندهٔ خود ز خاک ره بردار
یک زمانی مرا به من بگذار
...
1. مائیم که ذاکریم و مذکور
مائیم که ناظریم و منظور
...
1. برو ای عقل سرگردان که ما مستیم و تو مخمور
سبکروحان همه جمع و گرانجانان از اینجا دور
...
1. به هر طرف که نظر می کنم توئی منظور
که دیده است چنین فاش این چنین مستور
...
1. در مرتبه ای سرمست در مرتبه ای مخمور
در مرتبه ای واصل در مرتبه ای مهجور
...
1. ساقی بیار جام می و دست ما بگیر
افتاده ایم بهر خدا دست ما بگیر
...
1. ملک اگر خواهد کسی گو هان بگیر
ملک خواهی دامن سلطان بگیر
...
1. منظور یکی ، یکی است ناظر
مظهر به مظاهر است ظاهر
...
1. می رود عمر ما دریغا عمر
مگذارش چنین خدا را عمر
...