عشق جان عاشقان از شاه نعمتالله ولی غزل 836
1. عشق جان عاشقان است ای پسر
عشق جانان ، جان جان است ای پسر
...
1. عشق جان عاشقان است ای پسر
عشق جانان ، جان جان است ای پسر
...
1. مه نقاب آفتاب است ای پسر
آفتاب مه نقال است ای پسر
...
1. عشق او ما را به کام است ای پسر
دل که باشد جان کدام است ای پسر
...
1. مال قلبش کن لام است ای پسر
قلب آدم نیز دام است ای پسر
...
1. نیست شو تا هست گردی ای پسر
ور نگردی پست گردی ای پسر
...
1. نام آن لعل شکر بار مبر
وز لبش قند به خروار مبر
...
1. بیا با یوسف کنعان به سر بر
چو ما با او در این زندان به سر بر
...
1. در ره او راهرو پای چه باشد به سر
چشم گشا و ببین سر پدر با پسر
...
1. نقش بندی می کند هر دم خیالش در نظر
هیچ نقاشی نمی بیند چنین نقشی دگر
...
1. نعمت الله است عالم سر به سر
نعمت الله در همه عالم نگر
...
1. مدتی گشتیم گرد بحر و بر
غیر نور او نیامد در نظر
...
1. عاشق و رندیم و شاهد در نظر
دائما مستیم و از خود بی خبر
...