چهار حضرت در یکی از شاه نعمتالله ولی غزل 824
1. چهار حضرت در یکی حضرت نگر
نعمت الله بین و آن نعمت نگر
...
1. چهار حضرت در یکی حضرت نگر
نعمت الله بین و آن نعمت نگر
...
1. مظهر و مهر به همدیگر نگر
مظهری ظاهر درین مظهر نگر
...
1. هرچه می بینی به او می نگر
صورت و معنیش نیکو می نگر
...
1. هر چه بینی به نور او بنگر
روی او را به او نکو بنگر
...
1. بیا به دیدهٔ ما روی یار ما بنگر
بیا به نور خدا پرتوی خدا بنگر
...
1. در حسن ماهرویان آن آفتاب بنگر
در این چنین حجابی آن بی حجاب بنگر
...
1. در حسن ماهرویان تو آفتاب بنگر
آب از حباب می نوش جام و شراب بنگر
...
1. راه شرابخانه را می دهمت نشان دگر
گوش کن و به جان شنو گفتهٔ عاشقان دگر
...
1. عقل غیر از عقال نیست دگر
غایتش جز محال نیست دگر
...
1. ای مرا در هر سخن بحری گر
وی مرا در هر طرف شهری دگر
...
1. یافتم از نور تو تابی دگر
دیدم از مهر تو مهتابی دگر
...
1. جز وجود او نمی دانیم موجودی دگر
غیر جود او نمی یابیم ما جودی دگر
...