غزلیات شاه نعمت‌الله ولی

1574 اثر از غزلیات شاه نعمت‌الله ولی در سایت شعرنوش گردآوری شده است. در این مجموعه می‌توانید اشعار معروف، عاشقانه و حکیمانه شاه نعمت‌الله ولی را به‌صورت دسته‌بندی‌شده و با قابلیت جستجو مطالعه کنید. شما در حال مشاهده صفحه 60 از این مجموعه هستید.

خیال غیر خوابی از شاه نعمت‌الله ولی غزل 705

1. خیال غیر خوابی می نماید
همه عالم سرابی می نماید
...

برای مشاهده کامل کلیک کنید

1 دقیقه زمان مطالعه

جسمی دارم که جان از شاه نعمت‌الله ولی غزل 706

1. جسمی دارم که جان نماید
جانی است که آن روان نماید
...

برای مشاهده کامل کلیک کنید

1 دقیقه زمان مطالعه

نوری که خدا به ما از شاه نعمت‌الله ولی غزل 707

1. نوری که خدا به ما نماید
در جام جهان نما نماید
...

برای مشاهده کامل کلیک کنید

1 دقیقه زمان مطالعه

مرا هر دم خیالی از شاه نعمت‌الله ولی غزل 708

1. مرا هر دم خیالی رو نماید
در آن نقش خیالم او نماید
...

برای مشاهده کامل کلیک کنید

1 دقیقه زمان مطالعه

عالم چو مثالی است از شاه نعمت‌الله ولی غزل 709

1. عالم چو مثالی است که در آب نماید
یا نقش خیالی است که در خواب نماید
...

برای مشاهده کامل کلیک کنید

1 دقیقه زمان مطالعه

هر که او عین ما به از شاه نعمت‌الله ولی غزل 710

1. هر که او عین ما به ما جوید
یابد او هر چه از خدا جوید
...

برای مشاهده کامل کلیک کنید

1 دقیقه زمان مطالعه

عاشق آن است که معشوق از شاه نعمت‌الله ولی غزل 711

1. عاشق آن است که معشوق به جان می جوید
می رود بی سروپا گرد جهان می جوید
...

برای مشاهده کامل کلیک کنید

1 دقیقه زمان مطالعه

این و آن بود جمله از شاه نعمت‌الله ولی غزل 712

1. این و آن بود جمله آن گردید
این چنین بود آن چنان گردید
...

برای مشاهده کامل کلیک کنید

1 دقیقه زمان مطالعه

این چنین رندی که از شاه نعمت‌الله ولی غزل 713

1. این چنین رندی که من دیدم که دید
هفت دریا را به یک دم درکشید
...

برای مشاهده کامل کلیک کنید

1 دقیقه زمان مطالعه

عین او در عین اعیان از شاه نعمت‌الله ولی غزل 714

1. عین او در عین اعیان شد پدید
آن چنان پنهان چنین پیدا که دید
...

برای مشاهده کامل کلیک کنید

1 دقیقه زمان مطالعه

سالها در طلبت دیده از شاه نعمت‌الله ولی غزل 715

1. سالها در طلبت دیده به هر سو گردید
یافت مقصود همان لحظه که روی تو بدید
...

برای مشاهده کامل کلیک کنید

1 دقیقه زمان مطالعه

از کرم جان عزیزم از شاه نعمت‌الله ولی غزل 716

1. از کرم جان عزیزم بر جانانه برید
دست گیرید و مرا مست به میخانه برید
...

برای مشاهده کامل کلیک کنید

1 دقیقه زمان مطالعه