ساقی ما به ما کرم از شاه نعمتالله ولی غزل 681
1. ساقی ما به ما کرم فرمود
در میخانه را به ما بگشود
...
1. ساقی ما به ما کرم فرمود
در میخانه را به ما بگشود
...
1. هستی ما همه بود به وجود
نفسی بی وجود نتوان بود
...
1. مائیم ایاز و یار محمود
مائیم عباد و دوست معبود
...
1. هرچه امکان لطف و رحمت بود
حضرت او به ما عطا فرمود
...
1. قادر پر کمال کن فیکون
آنکه او هست و بود و خواهد بود
...
1. در همه آینه جمال نمود
از همه رو دری به ما بگشود
...
1. در مرتبه ای ساجد در مرتبه ای مسجود
در مرتبه ای عابد در مرتبه ای معبود
...
1. نگار مست من هر دم ز نو بزمی بیاراید
در میخانه بگشاید به رندان باده بخشاید
...
1. بر بسته نقاب ، دل رباید
بنگر چه کند اگر گشاید
...
1. عقل هر دم که در سرود آید
به دم سرو باده پیماید
...
1. خواب در چشم خوش نمی آید
گر خیالش به خواب بنماید
...
1. عقل ناقص به کار می ناید
صحبت او مرا نمی باید
...