هر که او را به نور از شاه نعمتالله ولی غزل 574
1. هر که او را به نور او بیند
هر چه بیند همه نکو بیند
...
1. هر که او را به نور او بیند
هر چه بیند همه نکو بیند
...
1. نقش خیال عالم عارف به خواب بیند
صورت چو جام یابد معنی شراب بیند
...
1. دلبر سرمست ما عزمی به دریا میکند
منع نتوان کردنش چون میل مأوا میکند
...
1. ما مریدیم و پیر ما مرشد
ره روانیم و رهنما مرشد
...
1. هر که در کوی تو جانا نفسی بنشیند
نیست ممکن که دمی بی هوسی بنشیند
...
1. خوشست این دیدهٔ روشن که غیر او نمی بیند
اگر بیند کسی غیرش بگو نیکو نمی بیند
...
1. چشم ما عین ما به ما بیند
هم به نور خدا ، خدا بیند
...
1. چه خوش چشمی که نور او به نور روی او بیند
چو نور روی او باشد همه چیزی نکو بیند
...
1. دیدهٔ ما چو روی او بیند
هر چه بیند همه نکو بیند
...
1. این دل دریادل ما عزم دریا میکند
دارد او حب وطن میلی به مأوا میکند
...
1. دل باز عزم کعبهٔ مقصود می کند
جانم سجود حضرت معبود می کند
...
1. در خرابات مغان خمخانه جوشی می کند
جان مستم از هوای او خروشی می کند
...