خلوت من مقام رندانست از شاه نعمتالله ولی غزل 287
1. خلوت من مقام رندانست
هر چه دارم به نام رندان است
...
1. خلوت من مقام رندانست
هر چه دارم به نام رندان است
...
1. کار عشقست و کار ما آنست
خواجه و خواندگار ما آنست
...
1. گر جفا می کند وفا آنست
ور فنا می دهد بقا آنست
...
1. درد ار داری دوا همان است
درد ار نوشی شفا همان است
...
1. نعمت الله میر مستان است
در خرابات میر مستان است
...
1. دل به دست آر که آئینهٔ حضرت آنست
مظهر بندگی حضرت عزت آنست
...
1. ای که گوئی که ماهتاب آنست
باطنش بین که آفتاب آنست
...
1. دل و جانم فدای جانان است
هرچه دارم برای جانان است
...
1. درد دل ما دوای جان است
رنج غم او شفای جان است
...
1. هر چه پیدا و هر چه پنهان است
جمله در یک وجود انسان است
...
1. هر که حلقه به گوش مردانست
نزد مردان مرد مرد آنست
...
1. همه عالم تن است و او جان است
شاه تبریز و میر او جان است
...