1 ماه ما از در در آمد نیمشب آفتاب ما برآمد نیمشب
2 بخت ما بیدار شد در نیمروز عمر رفته بر سر آمد نیمشب
3 بس که آب دیده ام در خاک ریخت سرو نازم در بر آمد نیمشب
4 وصل او در روز خوش باشد ولی بی رقیبان خوشتر آمد نیمشب
1 نعمة الله در شراب افتاده است سر به پای خم می بنهاده است
2 در خرابات مغان بزمی نهاد خوش در میخانه را بگشاده است
3 در صدف دُر یتیمی یافتم گوهر اصلی است نه بیجاده است
4 ما خراباتی و رند و عاشقیم چون توان کردن چنین افتاده است
1 درد دل ما دوای درد دل ماست خوش درد و دوائیست که آن حاصل ماست
2 ما بندهٔ او و سید رندانیم ما سائل او و عالمی سائل ماست
3 آن گنج که اسمای الهی خوانند در کنج خرابه جو که آن در دل ماست
4 چه جای نهایت است ره رو ابدا گر راه رود در اول منزل ماست
1 گرخیال عارضش بنمایدت نقشی به خواب نقشبندی کن روان بر آب چشم ما چو آب
2 آینه بردار و تمثال جمال او نگر جام می بستان که ساقی می نماید در شراب
3 سنبل زلفی که بینی نافه ای دان پر ز مشک در چمن هر گل که چینی شیشه ای دان پر گلاب
4 بر در میخانه بگذر تا ببینی آن یکی مست با رندان نشسته باده نوشان بی حجاب
1 نور او روشنی دیدهٔ ماست نظری کن به چشم ما پیداست
2 روی او را به نور او بینند چشم بیننده ای که او بیناست
3 وحده لاشریک له گفتم آنکه عالم به نور خود آراست
4 بحر دل را کرانه نیست پدید جان ما غرقهٔ چنین دریاست
1 ما غرقهٔ آبیم چنین تشنه عجیبست در خانهٔ خویشیم و غریبیم غریبست
2 در عین وصالیم و گرفتار فراقیم ما دور ز یاریم ولی یار قریبست
3 درماندهٔ دردیم ولی خرم و شادیم ما را چه غم از درد چو محبوب طبیبست
4 در دیدهٔ مجنون همه جا صورت لیلی است در چشم محبان همه معنی حبیب است
1 آئینهٔ ذات عین ذات است ذات است که مجمع صفات است
2 بی جود وجود حضرت او عالم به تمام فانیات است
3 می نوش مدام دُردی درد کاین دُردی درد دل دوات است
4 میخانهٔ ما است در خرابات و این خانه ورای شش جهات است
1 نور بسیط لَمعه ای از آفتاب ماست بحر محیط جرعهٔ جام شراب ماست
2 قانون علم کلی و کشاف عقل کل حرفی ز دفتر و ورقی از کتاب ماست
3 تا بوسه داده ایم رکاب جلال او سرخیل عاشقان جهان در رکاب ماست
4 ما خواجه محاسب دیوان عالمیم هرجا که عالمیست به جان در حساب ماست
1 دیده ام مهر منیر مه نقاب ذره ای از نور رویش آفتاب
2 جامی از می پر ز می داریم ما نوش کن جام شرابی از شراب
3 ما در این دریا به هر سو می رویم ساغری داریم پر آب از حباب
4 موج و دریا و حباب و قطره هم چار اسم و یک حقیقت عین آب
1 دل به ما ده بیا دلی دریاب این چنین حل مشکلی دریاب
2 به خرابات رو خوشی بنشین رند سرمست واصلی دریاب
3 این همه علم کرده ای تحصیل زین همه علم حاصلی دریاب
4 گر به کرمان همی روی می رو خدمت میر عاقلی دریاب