چشمهٔ چشم ما پر از شاه نعمتالله ولی غزل 251
1. چشمهٔ چشم ما پر آب خوش است
سر آبی در این سراب خوش است
...
1. چشمهٔ چشم ما پر آب خوش است
سر آبی در این سراب خوش است
...
1. صورت و معنی به همدیگر خوش است
آن چنان می در چنین ساغر خوشست
...
1. در سراپردهٔ جان خلوت جانانه خوشست
آن چنان گنج خوشی در دل ویرانه خوشست
...
1. این خوشست و آن خوشست و این و آن با هم خوشست
جان جانان خوش نشسته نزد ما بی غم خوشست
...
1. جان ما با صحبت جانی خوش است
صحبتم با آنکه می دانی خوش است
...
1. هر که آمد سوی ما با ما نشست
خوش خوشی با ما درین دریا نشست
...
1. جان ما با ما در این دریا نشست
یار دریادل خوشی با ما نشست
...
1. هر که او با ما درین دریا نشست
کی تواند لحظه ای بی ما نشست
...
1. هرکه او با ما در این دریا نشست
آبروئی یافت خوش با ما نشست
...
1. بی نوائی نوای درویش است
دُرد دردش دوای درویش است
...
1. بیا که جان و دلم در هوای درویش است
بیا که شاه جهانی گدای درویش است
...
1. دل سرمست ما ز جان بگذشت
آن معانی ازین بیان بگذشت
...