1 نقش خیال اوست که گویند عالم است این صورتست و معنی آن اسم اعظم است
2 اسمی که هست جامع اسما به نزد ما آن اسم اعظمست و بر اسما مقدمست
3 جام جهان نماست پر از می بیابگیر شادی ما بنوش که جام می جم است
4 سردار عاشقان به سر دار پا نهاد دعوی که می کند بر یاران مسلم است
1 عاشق رندی که او همدرد ماست جام دُرد درد او ما را دواست
2 هر که او از خویش بیگانه بود گو بیا اینجا که با ما آشناست
3 ساقی مستیم و جام می به دست می پرست رند سرمستی کجاست
4 موج بحر ماست دریای محیط حوض کوثر جرعه ای از جام ماست
1 جامی ز حباب پر ز آب است آب است که صورتاً حباب است
2 در ظاهر و باطنش نظر کن دریاب حجاب آب ، آب است
3 آن جام جهان نمای اول یک عین و صفات بیحساب است
4 بی جود وجود چیست عالم گوئی سر آب نه ، سراب است
1 مقام عاشقان در ملک جان است مکان عارفان در لامکان است
2 سرای می فروشان حقیقی به خلوت خانهٔ اقلیم جان است
3 تو درد دل نمی دانی دوایش دوای درد دل سوز روان است
4 نشان و نام را بگذار و می رو که راه کوی عشقش بی نشان است
1 صورتی آراستی معنی کجاست کی خدا یابی چه رویت با ریاست
2 ظاهر و باطن به همدیگر نکوست هر که دارد هر دو با ما آشناست
3 گرچه تمر و جو ز هر یک تیرگیست بهتر از این هر دو آن انجیر ماست
4 مجلس عشقست و ما مست و خراب این چنین بزم خوشی دیگر کجاست
1 چشمی که به نور عشق بیناست بیناست همیشه از چپ و راست
2 دیده نگران دیدهٔ اوست این خرقه که نور دیدهٔ ماست
3 ما در غم هجر یار واصل جان تشنه و دل غریق دریاست
4 عشقست که در بطون کس نیست عشقست که از ظهور پیداست
1 با محیط عشق او دنیا بر ما شبنمی است چشمهٔ آبی چه باشد هفت دریا شبنمی است
2 موج و دریا و حباب و جو به عین ما نگر تا روان بینی در آن دریا که آنها شبنمی است
3 عارف دریا دلی گر دم ز دریا می زند هست دریای خوشی اما از آنجا شبنمی است
4 ژالهای بر عارض لاله نشیند در نظر گر چه سیراب است اما جان ما را شبنمی است
1 با آفتاب حسنش مه نزد او هلالی است هر ذره ای که بینی او را از او هلالی است
2 هر مختصر که بینی او معتبر بزرگیست نقصی اگر بیابی آن نقص هم کمالی است
3 جائی که جز یکی نیست مثلش چگونه باشد دو آینه از آن رو تمثال بی مثالی است
4 گیتی نمای ساقیست هر ساغری که نوشیم عینی که دیده بیند سرچشمه زلالی است
1 شاه ما در همه جهان طاق است بس کریم و لطیف اخلاق است
2 ما به او نیک نیک مشتاقیم او به ما نیز نیک مشتاق است
3 هر که او دوستدار یاران است یاری یار یار مصداق است
4 سخن عاقلان دگر باشد قول ما گفته های عشاق است
1 نعمت الله میر رندان است طلبش کن که پیر رندان است
2 بزم عشق است عاشقان سرمست ساقی ما امیر مستان است
3 دل ما گنجخانهٔ عشق است جای آن گنج کنج ویران است
4 سخن ما به ذوق دریابد هرکه واقف ز ذوق یاران است