هان برسان به گوش از شاه نعمتالله ولی غزل 1527
1. هان برسان به گوش او پیک صبا جکی جکی
بندگی و سلام من بعد دعا جکی جکی
...
1. هان برسان به گوش او پیک صبا جکی جکی
بندگی و سلام من بعد دعا جکی جکی
...
1. ای در میان جانها از ما کنار تا کی
مستان شراب نوشند ما در خمار تا کی
...
1. هر مرده که شد به جام می حی
باشد جاوید زنده از وی
...
1. عالم جامست و فیض او می
بی او همه عالم است لاشی
...
1. مجلس عشق است و ما سرمست می
یار با ساقی و ما مهمان وی
...
1. متناهی شود به تو همه شی
تو شوی منتهی به حضرت وی
...
1. توئی جانا که عین هر وجودی
به خوبی دل ز خود هم خود ربودی
...
1. اگر نه درد او بودی دوای دل که فرمودی
و گر نه عشق او بودی طبیب ما که می بودی
...
1. گر آینه عین او نبودی
آن روی به ما که می نمودی
...
1. درد عشقش اگر به جان بردی
گوی دولت ز همگنان بردی
...
1. گاهی به غم و گهی به شادی
دکان خوشی درش گشادی
...
1. ای ترک نیم مست به یغما خوش آمدی
وی همچو جان نهفته پیدا خوش آمدی
...