می حلالت باد اگر از شاه نعمتالله ولی غزل 1456
1. می حلالت باد اگر در بزم رندان خورده ای
نوش جانت باد اگر باد باده نوشان خورده ای
...
1. می حلالت باد اگر در بزم رندان خورده ای
نوش جانت باد اگر باد باده نوشان خورده ای
...
1. عشق تو گنجی و دل ویرانه ای
مهر تو شمعی و جان پروانه ای
...
1. خرمنی گندم نگر در دانه ای
قرب صد دانه ببین هر شانه ای
...
1. نیک سیاح جهان گردیده ای
نور چشم عین ما گردیده ای
...
1. به چشم مست ما نگر که نور روی او بینی
همه عالم به نور او اگر بینی نکو بینی
...
1. ای که می گوئی که هستم از منی
از منی بگذر که این دم با منی
...
1. بیا بر چشم ما بنشین که خوش آب روان بینی
دمی از خود بیاسائی سر آبی چنان بینی
...
1. گفتم که نقش رویت گفتا در آب بینی
گفتم خیال وصلت گفتا به خواب بینی
...
1. عالمی صورتست و او معنی
صورتی بس خوش و نکو معنی
...
1. شاه عالم گداست تا دانی
این گدا پادشاست تا دانی
...
1. غیر حق باطلست تا دانی
عقل از این غافل است تا دانی
...
1. همه تقدیر اوست تا دانی
همه زان رو نکوست تا دانی
...