همچو ما کیست در از شاه نعمتالله ولی غزل 1396
1. همچو ما کیست در جهان تشنه
بحر جودیم و همچنان تشنه
...
1. همچو ما کیست در جهان تشنه
بحر جودیم و همچنان تشنه
...
1. تا خیال روی خوبش دیده ام در آینه
روز و شب دارم ز عشقش در برابر آینه
...
1. ساقی بده آن می شبانه
مستم کن ازین شرابخانه
...
1. می و جامیم و جان و جانانه
شاه و دُستور و گنج و ویرانه
...
1. درآمد ترک سرمستی که غارت می کند خانه
چنان مستست کز مستی نداند خویش بیگانه
...
1. درآ در مجلس رندان ببین این ذوق مستانه
رهاکن گوشهٔ خلوت بیا در کنج میخانه
...
1. عشق را خود حجاب باشد نه
غیر او در حساب باشد نه
...
1. در دو عالم جز یکی دانیم نه
غیر آن یک را یکی خوانیم نه
...
1. جان ز جانان دریغ دارم نه
دل به غیری دگر گذارم نه
...
1. تا نقش خیال تو نگاریم به دیده
کاری به جز این کار نداریم به دیده
...
1. دیده تا نور روی او دیده
هرچه دیده همه نکو دیده
...
1. ما نقش خیال تو نگاریم به دیده
کاری به جز این کار نداریم به دیده
...