این و آن در آرزوی از شاه نعمتالله ولی غزل 1361
1. این و آن در آرزوی او و او
با همه یک رو نشسته روبرو
...
1. این و آن در آرزوی او و او
با همه یک رو نشسته روبرو
...
1. چشمی که ندیده نور آن رو
تاریک بود چو روی هندو
...
1. در دو عالم یکست مثلش کو
کی بود مثل چون نباشد دو
...
1. این دوئی از چه خاست از من و تو
بی من و تو یکی بود نی دو
...
1. بود ما پیدا شده از بود او
لاجرم داریم ما بودی نکو
...
1. به وجود او یکی بود نه دو
وحده لا اله الا هو
...
1. تا قیامت ترک جام می مگو
همدمی خوشتر ز جام می مجو
...
1. شد روان آب حیات ما به جو
عین ما می جو از این دریا و جو
...
1. این چشم تو دایم مدام آب روان دارد بجو
بنشین دمی بر چشم ما آن آبروی ما بجو
...
1. عمر بر باد می رود بی او
کی بود زندگی چنین نیکو
...
1. کهنه است این شراب و جامش نو
عین هر دو یکی و نامش دو
...