هان ای رفیق خفته از سیف فرغانی قصیده-قطعه 95
1. هان ای رفیق خفته دمی ترک خواب کن
برخیز و عزم آن در میمون جناب کن
...
1. هان ای رفیق خفته دمی ترک خواب کن
برخیز و عزم آن در میمون جناب کن
...
1. وصلست و هجر، آنچه بهست اختیار کن
دانی که وقت می گذرد عزم کار کن
...
1. ایا سلطان ترا بنده ز سلطان بی نیازم کن
ز خسرو فارغم گردان و از خان بی نیازم کن
...
1. دلا از آستین عشق دست کار بیرون کن
ز ملک خویش دشمن را بعون یار بیرون کن
...
1. ای جمالت آیتی از صنع رب العالمین
باد بر روی تو از ایزد هزاران آفرین
...
1. ای ترا در کار دنیا بوده دست افزار دین
وی تو از دین گشته بیزار و ز تو بیزار دین
...
1. چو بگذشت از غم دنیا بغفلت روزگار تو
در آن غفلت ببی کاری بشب شد روز کار تو
...
1. ایا سلطان لشکرکش بشاهی چون علم سرکش
که هرگز دوست با دشمن ندیده کارزار تو
...
1. ایا دستور هامان وش که نمرودی شدی سرکش
تو فرعونی و چون قارون بمالست افتخار تو
...
1. ایا مستوفی کافی که در دیوان سلطانان
بحل و عقد در کارست بخت کامکار تو
...
1. ایا قاضی حیلت گر، حرام آشام رشوت خور
که بی دینی است دین تو و بی شرعی شعار تو
...
1. ایا بازاری مسکین نهاده در ترازو دین
چو سنگت را سبک کردی گران زآنست بار تو
...