آثار سیف فرغانی

صفحه 9 از 14
14 اثر از قصاید و قطعات در دیوان اشعار سیف فرغانی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر قصاید و قطعات در دیوان اشعار سیف فرغانی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی
خانه / آثار سیف فرغانی / دیوان اشعار سیف فرغانی / قصاید و قطعات در دیوان اشعار

قصاید و قطعات در دیوان اشعار سیف فرغانی

1 بسی نماند ز اشعار عاشقانه تو که شاه بیت سخنها شود فسانه تو

2 ببزم عشق ترشح کند چو آب حیات زلال ذوق ز اشعار عاشقانه تو

3 بمجلسی که کسان ساز عشق بنوازند هزار نغمه ایشان و یک ترانه تو

4 چو بر رباب غزل پرده ساز شد طبعت بچنگ زهره بریشم دهد چغانه تو

1 هان ای رفیق خفته دمی ترک خواب کن برخیز و عزم آن در میمون جناب کن

2 ساکن روا مدار تن سایه خسب را جنبش چو ذره در طلب آفتاب کن

3 تا چون ستاره مشعله دار تو مه شود بیدار باش در شب و در روز خواب کن

4 زین بیشتر زیاده بود گفتن ای پسر عمرت کمی گرفت، برفتن شتاب کن

1 ای که در حسن عمل زامسال بودی پار به مردم بی خیر را دست عمل بی کار به

2 چند گویی من بهم در کار دنیا یا فلان چون ز دین بی بهره باشد سگ ز دنیا دار به

3 دین ترا در دل به از دنیا که در دستت بود گل بدست باغبان از خار بر دیوار به

4 نفس اگر چه مرده باشد آمنی زو شرط نیست دزد اگر چه خفته باشد پاسبان بیدار به

1 ای بوده همتم همه طول بقای تو همت اثر نکرد و بدیدم فنای تو

2 نزدیک عصر بود که ناگه غروب کرد اندر محاق حادثه ماه بقای تو

3 هم عاقبت ز دست حوادث قفا خورد آن سخت رو که تیغ زد اندر قفای تو

4 آن کو بدست ظلم ترا قید کرده بود روزی هلاک سرشودش بند پای تو

1 روی تو عرض داد لشکر حسن که رخ تست شاه کشور حسن

2 شاه عشقت ستد ولایت جان ملک دلها گرفت لشکر حسن

3 بحر لطفی و چون برآری موج دو جهان پر شود ز گوهر حسن

4 همه اجزا چو روی دلبر گل همه اعضا چو روی مظهر حسن

1 در شب زلف تو قمر دیدن خوش بود خاصه هر سحر دیدن

2 تا بکی همچو سایه خانه آفتاب از شکاف در دیدن

3 پرده بردار از آن رخ پرنور که ملولم ز ماه و خور دیدن

4 گرچه کس را نمی شود حاصل لذت شکر از شکر دیدن

1 عوانان اندرو گویی سگانند بسال قحط در نان اوفتاده

2 همه در آرزوی مال و جاهند بچاه اندر چو کوران اوفتاده

3 شکم پر کرده از خمر و درین خاک همه در گل چو مستان اوفتاده

4 تو ای بیچاره آنگه نان خوری سیر گر از جوعی بدین سان اوفتاده

1 ای که اندر ملک گفتی می نهم قانون عدل ظلم کردی ای اشاراتت همه بیرون عدل

2 این امیرانی که بیماران حرص اند و طمع همچو صحت از مرض دورند از قانون عدل

3 دست چون شمشیرشان هر ساعتی در پای ظلم بر سر میدان بیدادی بریزد خون عدل

4 زآن همی ترسم که ناگه سقف بر فرش اوفتد خانه دین را که بس باریک شد استون عدل

1 دلا گر دولتی داری طلب کن جای درویشان که نوردوستی پیداست در سیمای درویشان

2 برون شو از مکان و کون تا زیشان نشان یابی چو در کون و مکان باشی نیابی جای درویشان

3 بر ایشان که بشناسند گوهرهای مردم را توانگر گر بود چون زر نگیرد جای درویشان

4 چو مهر خوب رویانست در هر جان ترا جانی اگر دولت ترا جا داد در دلهای درویشان

1 بسوی حضرت رسول الله می روم با دل شفاعت خواه

2 نخورم غم از آتش، ار برسد آب چشمم بخاک آن درگاه

3 هیچ خیری ندیدم اندر خود شکر کز شر خود شدم آگاه

4 گشت در معصیت سیاه و سپید دل و مویم که بد سپید و سیاه

آثار سیف فرغانی

14 اثر از قصاید و قطعات در دیوان اشعار سیف فرغانی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر قصاید و قطعات در دیوان اشعار سیف فرغانی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی