ایا درویش رعناوش از سیف فرغانی قصیده-قطعه 107
1. ایا درویش رعناوش چو مطرب با سماعت خوش
بنزد ره روان بازیست رقص خرس وار تو
1. ایا درویش رعناوش چو مطرب با سماعت خوش
بنزد ره روان بازیست رقص خرس وار تو
1. بسی نماند ز اشعار عاشقانه تو
که شاه بیت سخنها شود فسانه تو
1. ای بوده همتم همه طول بقای تو
همت اثر نکرد و بدیدم فنای تو
1. بسوی حضرت رسول الله
می روم با دل شفاعت خواه
1. ای که در حسن عمل زامسال بودی پار به
مردم بی خیر را دست عمل بی کار به
1. ای هشت خلد را بیکی نان فروخته
وز بهر راحت تن خود جان فروخته
1. عوانان اندرو گویی سگانند
بسال قحط در نان اوفتاده
1. زهی رخت بدلم رهنمای اندیشه
رونده را سر کوی تو جای اندیشه
1. عروس چمن راست زیور شکوفه
سر شاخ راهست افسر شکوفه
1. ای ز عکس روی تو چون مه منور آینه
آن چنان رو را نشاید جز مه و خور آینه
1. زهی ز طره تو آفتاب در سایه
بپیش پرتو روی تو ماه و خور سایه