آثار سیف فرغانی

صفحه 8 از 59
59 اثر از غزلیات در دیوان اشعار سیف فرغانی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار سیف فرغانی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی

غزلیات در دیوان اشعار سیف فرغانی

1 بس کور دلست آنکه به جز تو نگرانست یا خود نظرش با تو ودل باد گرانست

2 روی تو دلم را بسوی خود نگران کرد آن را که دلی هست برویت نگرانست

3 در حسن نباشد چوتو هرکس که نکوروست چون آب نباشد بصفا هرچه روانست

4 جان دل من شد غم عشق تو ازیرا دل زنده بعشق تو چو تن زنده بجانست

1 من می روم و دلم بر تست جان نیز ملازم در تست

2 گرچه نبود دلت بر من ای دلبر من دلم بر تست

3 با بنده اگر چه سر گرانی سوگند گران من سر تست

4 گر چاکر اگر غلام خواهی این بنده غلام و چاکر تست

1 حق که این روی دلستان بتو داد پادشاهی نیکوان بتو داد

2 در جهان هرچه می خوهی می کن که جهان آفرین جهان بتو داد

3 در جهان نیکوان بسی بودند بنده خود را ازآن میان بتو داد

4 دل گم گشته باز می جستم چشم وابروی تو نشان بتو داد

1 تو آن شاهی که سلطانت غلامست زشاهان جز ترا خدمت حرامست

2 تو داری ملک وبر سلطان خراجست توداری حسن وز خورشید نامست

3 بپیش آفتاب روی تو ماه اگر چه بدر باشد ناتمامست

4 بشب استاره اندر شبهه افتد که روی تو کدام ومه کدامست

1 اختر ازخدمت قمر دورست مگس از صحبت شکر دورست

2 ما ز درگاه دوست محرومیم تشنه مسکین از آبخور دورست

3 پای ما از زین حضرت او راست چون آسمان زسر دورست

4 همچو پروانه می زنم پر وبال گرچه آن شمعم از نظر دورست

1 عاشقانرا می دهد دایم نشان از روی دوست گل که هر سالی بمردم می رساند بوی دوست

2 دم بدم چون تار موسیقار در هر پرده یی خوش بنال ای یار تا در چنگت افتد موی دوست

3 زآفتاب و ماه و انجم گر تو خواهی راه رفت مشعله بر مشعله است از کوی تو با کوی دوست

4 گر نظر داری برو از دیدن آن مشعله چشم دربند ای مبصر تا ببینی روی دوست

1 زهی جهان شده روشن بآفتاب جمالت کسی بچشم سرو سر ندیده روی مثالت

2 بقول راست چو مطرب سحرگهان ببسیطی بگوید از غزل من نشید وصف جمالت

3 چو دست مرتعش آن دم زمین بلرزه درآید ز پای وجد که کوبند مردم از سر حالت

4 تو نقل مجلس مستان عشق خویشی ازیرا چو پسته یی بدهان (و) چو شکری بمقالت

1 زهی با لعل تو شهد و شکر هیچ خهی با روی تو شمس و قمر هیچ

2 لبم را بر لبت نه تا ببینم که با او نسبتی دارد شکر هیچ

3 دهانت دیدم وآن گشت باطل که می گفتم نیاید در نظر هیچ

4 وزین معنی عجب دارم که چون من جهانی دل نهادستند بر هیچ

1 دل زمن برد آنکه جان را نزد او مقدارنیست یک جهان عشاق را دل برده ودلدار نیست

2 هرکه ترک جان کند آسان بدست آرد دلش گر بدست آید دل او ترک جان دشوار نیست

3 در بلای عشق او بی اختیار افتاده ام گرچه این مذهب ندارم کآدمی مختار نیست

4 گفتم اندر کنج عزلت رو بدیوار آورم چون کنم در شهر ما یک خانه را دیوار نیست

1 آن نگاری کو رخ گلرنگ داشت بی رخش آیینه دل زنگ داشت

2 وآن هلال ابرو که چون ماه تمام غره یی در طره شبرنگ داشت

3 یک نظر کرد و مرا از من ببرد جادوی چشمش چنین نیرنگ داشت

4 چون نگین بر دل نشان خویش کرد یار نام آور که از ما ننگ داشت

آثار سیف فرغانی

59 اثر از غزلیات در دیوان اشعار سیف فرغانی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار سیف فرغانی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی