آثار سیف فرغانی

صفحه 7 از 59
59 اثر از غزلیات در دیوان اشعار سیف فرغانی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار سیف فرغانی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی

غزلیات در دیوان اشعار سیف فرغانی

1 گشت گرد عالم وبر آستانت سر نهاد دل که تخت خود بر از کرسی هفت اختر نهاد

2 کشور عشق از حوادث ایمن آمد زآن دلم پشت برآفاق کرد ورو بدین کشور نهاد

3 ازخواص خانه تست آنکه دراول قدم سرنهد بیرون درآنکس که پای اندر نهاد

4 همچو دانه جان فشاند پیش هر مرغ آنکه او پای دل در دام عشق همچو تو دلبر نهاد

1 دلرا چو کرد عشق تهی و فرو نشست ای صبر باوقار تو برخیز کو نشست

2 بی بند عشق هیچ کس از جای برنخاست در حلقه یی که آن بت زنجیر مو نشست

3 آنرا که زندگی دل از درد عشق اوست گر چه بمرد از طلب او،مگو نشست

4 بی روی دوست سعی نمودیم و بر نخاست این بار غم که بر دل تنگم ازو نشست

1 نگارا بارعشقت رادل وجان برنمی تابد چه جای جان ودل باشد که دو جهان برنمی تابد

2 چودردل رخت خود بنهاد تن بگریزد اندرجان چو برجان بار خود افگند تن جان برنمی تابد

3 فلک راطاقت آن نی وانجم را کجا زهره ملک را قدرت آن نی وانسان برنمی تابد

4 کجا با عشق سازد مرد کز محنت بپرهیزد بدریا چون درآید آنکه باران برنمی تابد

1 روی از خلق بگردان که بحق راه اینست سر و معنی توکلت علی الله اینست

2 چون بریدی طمع از خلق ز خود دست بدار زآنکه زاد ره حق آن و حق راه اینست

3 از سر خواست، نگویم ز سر دل، برخیز دل چو نبود نتوان گفت که دلخواه اینست

4 جای آنست که بر نفس کنی حمله شیر که سگی صنعت او، حیله روباه اینست

1 در کوی عشق هرکه چومن سیم وزر نداشت هرگز درخت عشرت او برگ وبر نداشت

2 بسیار حلقه بردر وصل بتان زدیم دیدیم هم کلید به جز سیم وزر نداشت

3 گفتم بکوی حیله زمانی فرو شوم رفتم سرای وصل درآن کوی در نداشت

4 ای پادشاه حسن که همچون من فقیر سلطان سزای افسر عشق تو سر نداشت

1 در آن زمان که دلم میل با جمالی داشت نبود بی خبر از سر عشق و حالی داشت

2 زلطف معنی حسن ورا کمالی بود زعشق صورت حال رهی جمالی داشت

3 زکان لطفش گویی برو فشانده بود هرآن جواهر مخزون که حق تعالی داشت

4 بعون طالع سعد آسمان همت من ز روی او مه و از ابروش هلالی داشت

1 باری گر آمدی و نشد یار از آن تو اکنون بیا که یار بیکبار از آن تست

2 چون دوست طالب تو بود ملک را چه قدر هرگه که ری بحکم تو شد خوار از آن تست

3 در مکه گر قریش ترا قصد کرده اند یک شهر چون مدینه پرانصار از آن تست

4 بسیار و اندکی که ترا بود اگر برفت هرچ آن ماست اندک و بسیار از آن تست

1 دلم بسلسله زلف یار در بندست اگر قبول کنی حال من ترا پندست

2 زبند مهرش چون پای دل شود آزاد مرا که باسر زلفش هزار پیوندست

3 بسان لیلی بگشایی وببندی زلف ترا خبر نه (که) مجنونی اندرین بندست

4 برآوری زمن تلخ کام هر دم شور ازآنکه پسته شیرین تو شکر خندست

1 ای نور دیده دیده ز (روی) تو نور یافت جان حزینم از غم عشقت سرور یافت

2 خورشید سوی مشرق از آن راه گم نکرد کز روی همچو ماه تو هر روز نور یافت

3 از نفحه هوای تو جان را میسر است آن زندگی که قالبش از نفخ صور یافت

4 بی رهبر عنایت تو بنده جای خود، گرچه بسی دوید، ز کوی تو دور یافت

1 دلم از وصل تو ای طرفه پسر نشکیبد چکنم با دل خویش از تو اگر نشکیبد

2 گر دل و جان زتو ناچار شکیبا گردند دل از اندیشه و دیده زنظر نشکیبد

3 کار من نیست شکیبایی ازآن شیرین لب باورم دار که طوطی زشکر نشکیبد

4 من لب لعل شکر بار ترا آن مگسم که چو زنبور عسل ازگل تر نشکیبد

آثار سیف فرغانی

59 اثر از غزلیات در دیوان اشعار سیف فرغانی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار سیف فرغانی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی