آثار سیف فرغانی

صفحه 50 از 59
59 اثر از غزلیات در دیوان اشعار سیف فرغانی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار سیف فرغانی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی

غزلیات در دیوان اشعار سیف فرغانی

1 ای آنکه حسن صورت تو نیست در کسی معنی صورت تو ندانست هرکسی

2 ای بهر روی خویش ز ما کرده آینه نشنیده ام که آینه کرد از صور کسی

3 این طرفه تر که از نظرم رفته ای و باز غیر تو می نیایدم اندر نظر کسی

4 کار مرا حواله بدیگر کسی مکن کندر جهان به جز تو ندارم دگر کسی

1 چنین که تو سمری ای پسر بشیرینی بدور تو نکند کس نظر بشیرینی

2 شکرفشان لب تو دید و شد بجان مایل دلم بسوی تو همچون جگر بشیرینی

3 اگر ز لعل تو بودی نشان در اول عهد چگونه نام گرفتی شکر بشیرینی

4 جهان بدور تو شیرین شود چو آب از قند چرا دهند بدور تو زر بشیرینی

1 تویی از اهل معنی بازمانده چنین از دین بدنیی بازمانده

2 بدین صورت که جانی نیست دروی مدام از راه معنی بازمانده

3 زمعنی بی خبر چون اهل صورت چرایی ای بدعوی بازمانده

4 ازآن دلبر که شیرین تر زجانست چو مجنونی ز لیلی بازمانده

1 ایا بحسن رخت را لوای سلطانی بروی صورت زیبای حسن را جانی

2 فراز کرسی افلاک شاه خورشیدست خلیفه رخ تو بر سریر سلطانی

3 خطیست بر رخ تو از مداد نورالله نه از حروف مرکب، چو خط پیشانی

4 برآن زمین که تویی با تو مرد میدان نیست بگوی مهر ومه این آسمان چوگانی

1 چو نیست غیر تو کس آفتاب با سایه تو سایه بر سر من افگن ای هما سایه

2 دلم بوصل طمع کرد گفتم اینت محال که جمع می نشود آفتاب با سایه

3 میان روی تو و آفتاب تابان هست همان تفاوت کز آفتاب تا سایه

4 مرا بسایه تو حاجتست واین دولت خوهم ولی نبود آفتاب را سایه

1 ای نو عروس حسن ترا آفتاب روی مه را ز شرم عارض تو در نقاب روی

2 بهر نظاره رخ چون ماه تو سزد گر بر درت چو حلقه نهد آفتاب روی

3 با ماه عارضت پس ازین آفتاب را مانند سیل تیره نماید در آب روی

4 ما چون ستاره ایم و تو خورشید و نور ما از نور روی تست، ز ما بر متاب روی

1 ای دل تنگ مرا از غم تو جان تازه کفر در عهد رخت می کند ایمان تازه

2 ای نسیم سحری کرده زخاک کویت غنچه را مشک بر اطراف گریبان تازه

3 هیچ صبحی ندمد تا نبرد باد صبا غالیه از سر آن زلف پریشان تازه

4 فتنه را با شکن زلف تو پیوند قوی حسن را با رخ نیکوی تو پیمان تازه

1 در تن زنده یکی مرده بود زندانی دل که او را نبود با تو تعلق جانی

2 ما برآنیم که تا آب روان در تن ماست برنگیریم ز خاک در تو پیشانی

3 هرچه در وصف تو گویند و کنند اندیشه آن همه دون حق تست و تو برتر زآنی

4 بدوسه نان که برین سفره خاک آلودست نتوان کرد سگ کوی ترا مهمانی

1 بهار آمد و گویی که باد نوروزی فشانده مشک بر اطراف باغ پیروزی

2 کنار جوی چو شد سبز در میان چمن بیا بگو که چه خواهم من از تو نوروزی

3 ز وصل شاهد گل گشت ناله بلبل چو در فراق تو اشعار من بدلسوزی

4 چه باشد ار تو بدان طلعت جهان افروز چراغ دولت بیچاره یی برافروزی

1 ای جهان ازتو مزین چو بهشت از حوری همه عالم ظلماتست وتو در وی نوری

2 گر ببیند رخ خوب تو بماند خیره درگل عارض تو نرگس چشم حوری

3 دل در اوصاف تو گر چند که دوراندیشست همچو اندیشه ترا کی بود از دل دوری

4 دل کس جمع نماند چو پریشان گردد زلف چون سنبل تو بر بدن کافوری

آثار سیف فرغانی

59 اثر از غزلیات در دیوان اشعار سیف فرغانی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار سیف فرغانی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی